دنبال یه ایمیل میگشتم هنوزم پیداش نکردم البته که توش یه آدرسی سیو بود. کلیدواژههایی که حدسی میزدم تا سرچ آدرس گم شدهمو سریعتر کنه، باعث شد چشمم بیفته به یکی از چتام با اسمی که با پسوند جونم سیوش کرده بودم...
+ دیروز اولین باری بود که من وختی ناراحت بودم یکی میدونست چرا حالم گرفتس (طبق تاریخ مبدل اواسط یه خردادی بوده/ یه خرداد پرحادثهای دیگه طبق معمول)
+ بقیه دوستای من تو این سالا هیچوخ اینو درک نمی کردن
+ دوستایی که اینجا دارم
+ :)
ـ میفهمم
+ می خواستم بگم خیلی خوب بود که بودی
این چار خط از چت من با یه آدمیه که یه روزی برگشت به من گفت یادمه بهم گفتی اون حسی که بقیه به ایران دارن رو من ندارم و چندان احساس نگرانی نسبت به آینده اش نمیکنی! عین جملهش رو کپی پیست کردم اجحاف نشه در حقش. بعدها اعتراف کرد البته که فقط میخواستم حرصتو دربیارم یا یه همچین چیزی که اینجوری گفتم.
داستان هف هش ده سال پیشهها ولی هنوز خیلی غمگینه. خیلی.