یه وقتایی

یه وقتایی‌ام از درون دچار فروپاشی میشم بغضم میترکه و بلند بلند منتها بی‌صدا گریه میکنم در حالیکه همزمان دارم با خونه حرف میزنمو میگمو میخندمو مشاوره میدمو عشق رد و بدل میکنم باهاشون.
چایی، قهوه، هایپ، آب اینا معمولاً خیلی خوب کاور میکنه.
سیگار بعدشم معمولاً میشوره میبره. 

برای صبا و محمد که بی‌پدر شدند

همینجوری با وقاحت همیشگیتون فرهاد سلیمی رو اعدام کردید؟ باشه فرهادا در این خاک به جاودانه شدن عادت دارند... 
باز گناه کردید. باز اعدام کردید. باز آتش جهنمتان را سوزان‌تر کردید. چشممان زودتر به دیدن خاکستر وجود متعفنتان روشن شود. آمین/

برای محمد قبادلو

نوشته تقدیم کرده به هم بندیش...
حتی اگه سرمون بره، خورده به پیروزی تنمون گره
واسه کمر شکسته از فقر، ‏واسه وطن خسته‌ی در بند
‏واسه اختلاف و تبعیض، ‏ از شوش و مولوی تا دربند
‏تو هنوز بگو از فاطمه زهرا، ‏من‌می‌خونم از غم مادر مهسا…




حرفی ندارم بنویسم. چی بگم؟ بیاین بشینیم باهم گریه کنیم...













#تسلیت معصومه احمدی

ملالی نیست

اشتیاقم به مرگ به شدت افزایش پیدا کرده. حال مزخرفی دارم. افتضاح. شبیه یه افسردگی حاد. دچار یه شوک شده‌م و به واسطه اون، ظرفیت لیوان مدیریت و طاقتم، صبر و استقامتم، آستانه تحملم و قدرت کنترل شرایط استثناییم سرریز شدن و روانم بد به هم ریخته.
با اینهمه ادعا و احتیاط، کسی که کمتر از همه انتظارشو داشتم، خاطرم را رنجانده و متواری شده.
دلم مرگ میخواد ولی متاسفانه شرایطم محیا نیست و میسر نمی‌شود.

 کارای نصفه‌ی مردم که دستمه رو به یه جایی برسونم کپه‌ی مرگمو بذارم بمیرم راحت شم. والا

نه می‌بخشیم، نه فراموش می‌کنیم

صبح پنجشنبه مورخ ۲۸ دی ماه ۱۴۰۲ جنگنده‌های پاکستانی به خاک ایران تجاوز کردند، سراوان بلوچستانمان را هدف قرار دادند و حداقل ۱۲ نفر غیرنظامی رو به قتل رسوندند. بین قربانیان نام دست کم ۶ کودک خردسال به چشم میخوره. 

معاون امنیتی سیستان بلوچستان علیرضا مرحمتی، در مصاحبه با شبکه خبر مدعی شدو کشته‌شدگان غیر ایرانی بودند و مجری برنامه گفت خداروشکر.

نوشتم که تاریخ روزای جهنمی‌ای که توش نفس میکشیم یادمون نره. به خاک وطنمون تجاوز میکنن، به جای اینکه رگ غیرت کسی تحریک شه، از دشمن دفاع میکنن، گناهشو با ادعای هماهنگی با ارتش پاکستان و غیر ایرانی خوندن قربانیا میشورن و مجری بیشرفی که از شنیدن خبر کشته شدن ۱۲ نفر انسان غیرنظامی بی‌گناه بی‌دفاع (فارغ از ملیتشون) در خاک وطنمون، خدا رو شکر میکنه. خدایی که اگر بود و اگر بشر رو آفریده بود، بی‌شک از خلق کثافتی مثل او از خودش شرمسار میشد...

#برای کودکان سراوان #برای هموطنان بلوچمان #برای وطن

بدین شرح

دیشب رفتم توو حیاط بیمارستان سیگار بکشم کسیم الحمدلا نبود و با خیال راحت با صدای بلند یه همچین مکالمه‌ای‌ام با خودم داشتم:
+ تصمیم بگیریم آدم بدی شیم
- ها ها
+ اینهمه اینجوری بودیم اینا جوابامون بود، بیا اونجوری شیم شاید مام مث اونجوریا موفق شیم
یه کام حبس
+ اینهمه واس همه مُردی چی شد؟ بذ یه کمم مردم واس تو بمیرن
- چی داری میگی؟ روانی شدیا
+ شدم و میدونی هم که چرا شدم!
- خفه شو بذا زندگیمونو بکنیم حوصله‌تو ندارم.
+ باشه ولی این زندگی نیس که تو داری میکنی. واقعا دیقاً چیکار داری با زندگیت میکنی؟
- هیچی میخوام بمیرم
+ خب میگم اگه واقعا میخوای تا میتونی و امکانشو داری بمیر ولی اگه نمیخوای بائاس زندگی کنی.
ایندفه دو کام حبس و دوره دلایل اجبارم به زنده بودن.
+ گور بابای هر کی قدرتو ندونسته یا اذیتت کرده خودت از خودت راضی باش خودت خوشحال باش خودت با خودت :))
- اگه اجزه بدی بریم به کارامون برسیم فعلا امشبو پش سر بذاریم تا بعد
+ بریم چون مجبوریم
رفتیم چون مجبور بودیم.

وصیت

و آدم از همه باید همه چی انتظار داشته باشه که وقتی اتفاق افتاد جا نخوره.
خیلی حالم بده.
همین دیگه.

همه چی که نباید یه طومار توضیح داشته باشه. 

نمک ریش دیرینه‌ام تازه کرد / که بودم نمک خورده از دست‌ِ ...*

آدم هر چقدرم هوشیار و محتاط باشه بازم به رسم زندگی یهو یه جایی یه جوری دهنش سرویس میشه که بشینه به ریش خودش و تدابیرش بخنده.

* شیخ اجل