حوصله داشته باشم شب باز یه آتیش درست میکنم بیاین بغلم بشینیم باهم آهنگ گوش کنیم. گردنم بدجوری گرفته از صبح. 

شادمهر یه آهنگی داره به اسم +‌ قاضی که شعرش مال محسن حسینیه. نیمه دوم آهنگ حوالی دیقه ۰۱:۵۴ تا ۰۲:۱۸یه چیزای خوبی میخونه و تهش میگه: چون دلم میخواد برات بمیرم و نگا کنی... / خیلی خوب میگه. کاش همینقدر بود ادامه نداشت دیگه اصلاً. میتونم همین ۲۲ ثانیه رو ساعتها پشت سرهم گوش کنم.  

با سلام دلمم ارات خیلی تنگه ضمنا داداش

کاژه

هه هه بهم گف اسمت باید کاژه میبود! گفتم چی؟ گفت به داداشت بگو تأیید میکنه :))

دوستی بعد ازعشق

مثل این میمونه که روزه باشی یا رژیم داشته باشی بعد بری بشینی جلوی غذای مورد علاقه‌ت و هی بوش بره توو مشامت، هی نگاش کنی و هی نتونی بهش دس بزنی! یا نسخ باشی آتیش نداشته باشی. یا که خمار باشی بری بشینی پای بساط، دستتم باز باشه ولی دس نزنی فقط نگاش کنی. انگار آخرین لحظه‌ای که داری میای مجبور شی خودتو نگه داری و نیای چون هیچوقت نباید بیای. یا مثل اینکه هی عطسه‌ت بخواد بیاد ولی نیاد. دائم. مادام. هی. همش. تا ابد...
حالا شما ممکنه بگید وقتی رابطه تموم شه آدما نسبت به هم سرد میشن یا با گذر زمان حساشون تغییر میکنه که خب صد در صد درسته ولی متأسفانه باید بهتون یاداوری کنم دارم از عشق میگم و عشق هیچوقت تموم نمیشه. آدمایی که دچارشن رو تموم میکنه‌ ولی خودش تموم نمیشه...

چرا واقعا

دندونام مشکل ندارن ولی دو سه روزه دهنمو سرویس کردن دستشون درد نکنه :|

gaming time

شاید تنها پسری یا حتی تنها بشری بود که وقتی بازی میکردیم لازم نبود حواسم باشه از قصد بهش ببازم که اوقاتش تلخ نشه. فک میکردم خیلی دوسم داره. شایدم داشت.

:))

به مریض نود و سه ساله‌م همینجور که دراز کشیده بود گفتم پاتو یه ذره بیار بالا. میخواستم پاشنه پاشو ببینم. یهو پاهاشو عمود به بدنش نود درجه اورد بالا. حال نزاری داشت واقعا انتظار نداشتم بتونه همچین کاری کنه خنده‌م گرفت به شوخی گفتم باید بهت مدال ژیمناستیک بدن. اونم خندید بعد گفت آره میخوام توو مسابقات آتلانتیک شرکت کنم! گفتم آتلانتیک که اقیانوسه منظورت آتلتیکه؟ گفت نه بابا اون که حلقه‌های رنگ و وارنگ داره! منظورش المپیک بود :))))

خیلی/ هنوز/ همش

دست خودم نیس دوسش دارم دیگه. دوسش دارم. 

سال نوتون مبارک / دلتون خوش ـ تنتون سلامت

بهارا تلخ منشین خیز و پیش آی
گره وا کن ز ابرو چهره بگشای
بهارا خیز و زان ابر سبکرو
بزن آبی به روی سبزه نو
سرو رویی به سرو و یاسمن بخش
نوایی نو به مرغان چمن بخش
بر آر از آستین دست گل افشان
گلی بر دامن این سبزه بنشان
گریبان چاک شد از ناشکیبان
برون آور گل از چاک گریبان


ه.ا.سایه

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌ 

آدم باشید دیگه یه ذره

قبلنا جوون بودم یا حالم بهتر بود زیاد اذیت نمیشدم ولی جدیداً حالمو بد میکنه انرژیای منفی آدمایی که از ته درّه، بعضاً حتی بیش از یه بار بالا کشیدمشون یا لب پرتگاه دستشونو گرفتم، درد و مرض و مشکلات و گرفتاریاشونو حل کردم یا در تخمی‌ترین شرایط سعی کردم کمکشون کنم... ینی میخوام بگم منی که نه تنها هیچ توقعی از هیچکس ندارم بلکه با نمک نشناسی و بی‌معرفتی و کسکشی آدمام جا نمیخورم و باهاشون کنار میام چون برام قابل پیشبینی‌ان، وقتی وجود کسی حالمو بد کنه خیلیه! خیلی. واقعاً. متأسفانه.
کیو دارید جز من که در دوس‌نداشتنی‌ترین حالت ممکنتونم دوستون داشته باشه، تنهاتون نذاره، پیشتون بمونه یا کمکتون کنه، نگهدار رازای مگوتون باشه، قضاوتتون نکنه، ازتون آتو دستش نگیره، انتظار تلافی و تشکر و قدردانی نداشته باشه و...؟ بعد منم بیخیالتون شم دیگه چه زندگی‌ای؟ چه دنیایی؟ چیکار میخواید بکنید وقتایی که نمیدونید چیکار باید بکنید؟ ها؟

چقدر من ماهم که همه چیو براتون انقدر خوب توضیح میدم نه؟ :))

میدونم تسمه تایم پاره میکنید بعد از حرفای جدی یهو از عاشقانه‌ها و روزمرگی‌هام و اینا مینویسم ولی خب با هم منافاتی ندارن. فکت اینه که شخصیت آدما ابعاد مختلف داره منتها آدم معمولاً آگاهانه تصمیم میگیره با کیا کدوم قسمت افکار و اعمال و زندگیشو شریک شه. درسته که معمولاً اکثر آدما طیف همه‌ٔ ابعادشون کم و بیش شبیه به همه ولی الزاماً نباید اینطور باشه. مثلاً ممکنه اکثر کسایی که با ریاضیات ارتباط بهتری برقرار میکنن، مباحث مربوط به ریاضی فیزیکو به ادبیات و زبان ترجیح بدن ولی دلیل نمیشه کسی که ریاضیش خوبه حتماً ادبیاتش افتضاح باشه یا هیچ علاقه‌ای به مباحث ادبی نداشته باشه یا برعکس. اما آدمی که هم ریاضیاتو دوس داره هم ادبیاتو؛ با دوستای ریاضیش عموماً نمیشینه از ادبیات صحبت کنه و وقتی در جمع دوستای شاعر و نویسنده‌ش نشسته از ریاضی حرف نمیزنه. 
مثلاً خود من با کسایی که حرفای جدیمو باهاشون شریک میشم اغلب از چیزای دیگه حرف نمیزنم ولی خب شما رو که باهاتون از چیزای دیگه حرف میزنم گاهی تو فکرا و حرفای جدیمم شریک میکنم. شاید چون کلاً به شما بیشتر علاقه دارم، شایدم چون فقط دلم میخواد :))

به بهانه روز جهانی زن و بزرگداشت زنان مبارزی که در سراسر دنیا برای احقاق حقوقشون و حقوقمون جنگیدن و میجنگن...

زن‌ها را از رقصیدن منع کردند،
از آواز خواندن،
از عاشقی کردن،
بوسیدن، 
خندیدن...
زن‌ها در پیله‌هایِ خود فرو رفتند
و از تنهاییِ بسیار شاعر شدند
و در شعرهایشان وحشیانه رقصیدند،
آواز خواندند،
عشق ورزیدند،
بوسیدند،
اما خنده نه؛
فقط گریستند...

سیمین بانو

فقط سیاستمداران میتوانند جنگ را از هر طرف بخوانند/ برای بقیه جنگ همیشه و فقط یک فاجعه‌س!

این روزا باز همه مفسّر جنگ شدن و اظهارنظرای درست و غلط زیادی میکنن که زیاد میشه در مورد تأیید یا نقضشون بحث کرد. من اما میخوام اینجا حدالامکان خلاصه و مختصر در مورد موضوع جدیدی که همزمان با جنگ اخیر روسیه و اوکراین مطرح شده بنویسم: تبعیض. تبعیض ملیتی و تبعیض جنسیتی و جنگ!
میگن جنگ برای همه جنگه و آدما همه حق و حقوقشون برابره. به همه جنگ‌زده‌ها باید به یه اندازه توجه، ترحم و کمک‌رسانی بشه و معترضن که اوکراینیا چون چش آبی و بلوند و اروپایی و مسیحی هستن، خیلی بیشتر مورد توجه و ترحم قرار گرفتن نسبت به جنگزده‌های خاورمیانه‌ی مسلمون و چش ابرو مشکی. معتقدن امکانات و تسهیلات بیشتری برای فرار و نجات و پناهندگیشون فراهم شده و رفتار بهتری داره باهاشون میشه...   
برای اینکه موضعم بدون تردید مشخص باشه و جای سوءتفاهم یا سوءاستفاده‌ای از حرفام باقی نمونه عرض میکنم: با جنگ مخالفم. در نظرم همه آدما از هر نژاد و ملیت و جنسیتی با هم برابرند. دریافت کمک، نجات و تأمین امنیت جانی حق مسلم همه‌ی آدماست. 
اما: 
۱ـ فرق هست بین آدمای مملکتی که یکی از بین خودشون در نقش دولت یا حکومت داره به مردمش تجاوز و تعرض میکنه و مردمش به این خاطر از مملکت فرار میکنن با مردمی که یه قدرت خارجی بهشون حمله کرده و دارن فرار میکنن.
۲ـ فرق هست بین آدمایی که ناموس و بچه‌هاشونو میفرستن بیرون که فرار کنن ولی خودشون میمونن تا بجنگن و از مملکتشون دفاع کنن با آدمایی که فقط فرار میکنن که جون و کون خودشونو نجات بدن.
۳ـ فرق هست بین مردمی که برای نجات جونشون فرار میکنن با آدمایی که برای داشتن آینده بهتر، آزادی و رفاه بیشتر و امکانات پیشرفته‌تر از مملکتشون فرار میکنن و به جای دیگه‌ای پناهنده میشن. 
۴ـ فرق هست بین پناه دادن به مردمی که ارزشهاشون با عرفها، استانداردهای فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و حتی اقتصادی با جامعه پناه دهنده همگونتر هستن تا با پناه دادن به کسايی که الفبای ارزشها، عرف و فرهنگ و مذهب و پرنسیپ‌هاشون از بیخ و بن با جامعه پناه‌دهنده متفاوته.
شما خودِ انساندوستِ نوعدوستِ خیرخواه و نیکوکار و آزاداندیش و کمکرسان و همه چیز تمامتون رو در نظر بگیرید: دو نفر در خونتون رو میزنن و ازتون میخوان پناهشون بدید. شما توی خونتون تنها زندگی نمیکنید، مادر پیرتون، پدر مریضتون، همسر جوون و خوشکلتون با بچه‌های کوچیک و بی‌دفاعتون و سگ و گربه‌تون هم توی خونه هستن. چطور تصمیم خواهید گرفت؟ بی هیچ فکر و قضاوتی، بی‌سؤال و بی‌تأمل از هر دو غریبه‌ی پناهجو صمیمانه دعوت خواهید کرد بی هیچ قید و شرط و تعهد و توضیحی وارد خانه‌ی شما شده و هر چه دارید و ندارید را با شما شریک شوند؟ با خودتون رو راست باشید: مسلماً همچین تصمیمی نخواهید گرفت! سؤال و جواب خواهید کرد، سبک سنگین خواهید کرد، قضاوت خواهید کرد، انتخاب خواهید کرد و اگر اگر اگر قصد کردید به کسی از بین اون دو نفر پناه بدید، یقیناً کسی رو انتخاب خواهید کرد که ارزشهاش با شما برابر یا به شما نزدیکتر باشه. مثلاً در حالی که شما و همسرتون به حجاب اعتقادی ندارین کدوم یکیتون مردی رو به خونتون راه خواهید داد که میدونید اعتقاداتش براین پایه‌ست که زن بی‌حجاب هر چقدر هم محترم و نجیب و اصیل و تحصیل‌کرده ولی به صرف عدم اعتقاد به حجاب هرزه‌ای بیش نیست؟ یا کدوم یکیتون در حالیکه خودتون و خونوادتون آدمای معتقدی هستین مردی رو در خونتون پناه خواهید داد که دهنش بوی عرق میده و حاضره با صفحات کتاب مقدس شما طهارت بگیره؟؟؟؟؟ کدومتون؟
۵ـ آدمها از هر نژاد و با هر ملیت و جنسیتی برابرن. به شرطی که اعتقادات، ماکسیم‌ها، پرنسیپ‌ها و ارزشهاشون با وجود تفاوتهایی که با هم داره مخرج مشترک انسانیت و شرف و ناموس داشته باشه! مثلاً کسی که معتقده ریختن خون نامسلمون حلاله چون طرف کافره با کسی که معتقده کشتن کسی به هر دلیلی و در هیچ شرایطی روا نیست، برابر نیستن! 
آرامشتونو حفظ کنید عرض میکنم خدمتتون که بله منم مثل شما میدونم که همه‌ی خاورمیانه‌ای‌های مسلمان یا مسلمان‌زاده همچین اعتقادات رادیکالی ندارن و حتی اکثراً کسایی هستن که از دست همین آدمای رادیکالِ دگمِ متحجر فرار کردن. بنده هم ادعا نکردم که غیر از اینه. صرفاً بارزترین حالت ممکن رو مثال زدم که بگم منظورم چیه از اینکه میگم آدمها همه با هم برابرن ولی نه تحت هر شرایطی!
۶ـ بدون عصبانیت و تعصب به جریان نگاه کنید. پناه دادن کسی که از لحاظ مالی، جنسی، جسمی و چشمی گرسنه نیست و با همون اعتقادات و فرهنگ و ارزشهای شما یا شبیه به شما بزرگ شده و زندگی کرده به مراتب منطقی‌تر و ایمن تره. بنابراین نمیشه به کشورهایی که به اوکراینیای بیچاره و آواره الان دارن راحتتر و بی قید و شرط تر پناه میدن خرده گرفت. یک حساب دو دو تا چار تای قابل درکه... گرچه لزوماً عادلانه نیست ولی طبیعیه.
۷ـ دیدم که یکی نوشته بود و یه تعداد خیلی زیادی تأیید کرده بودن «اگه یه دولتی میگفت مردا آزادن فرار کنن ولی زنای ۱۸ تا ۶۵ سال باید توو کشور بمونن و تا آخرین قطره خون بجنگن، فمینیستا دنیا رو به هم میریختن»! // باشه داداش شاید. ولی همین دولتی که همچین قانونی وضع کرده خیلی از زنا و دختراش حتی از خارج از اوکراین پاشدن رفتن داخل کشور که بجنگن و به کسایی که موندن کمک برسونن. 
توی هر مملکتی، توی هر ارتشی، توی هر دوره‌ای از تاریخ، شاید تعداد زنهایی که اسلحه به دست میجنگن، کمتر باشه ولی بدون و از صحت این ادعا اطمینان داشته باش که در دوران جنگ زنها خیلی بیشتر از مردها قربانی میشن، زنها خیلی بیشتر از مردا در جنگ بها میپردازن و زنها خیلی بیشتر از مردها در پیروزی‌های جنگی نقش دارن. ضمناً دولت وقتی قانون میذاره که زنا فرار کنن و مردا بمونن، زنایی که بچه‌های کوچیک دارن، بچه‌هاشونو با چنگ و دندون و بدبختی بغل میگیرن و کل زندگیشونو که خلاصه کردن توو یه چمدون میذارن رو کول جسم نحیفشون و فرار میکنن، برای اینکه مردای و زنای آینده کشورشونو نجات بدن و برای اینکه نسلشونو ادامه بدن. برای خودشون نمیرن. برای بچه‌هاشون میرن. زنایی هم که بچه کوچیک ندارن بدون و یقین داشته باش بچه‌های بزرگشونو که توو میدونای جنگ اسلحه به دست گرفتن تنها نمیذارن و فرار نمی‌کنن که جون خودشونو نجات بدن. هیچ مادری این کارو نمیکنه. تو هم که اینطوری فکر میکنی و مینویسی مطمئناً کسی برات مادری نکرده وگرنه هم میدونستی که هیچ مادری بچه‌شو زیر رگبار تنها نمیذاره و هم حاضر بودی به ضرب گلوله سوراخ سوراخ شی و با خمپاره پاره پاره شی ولی مادرت یا ناموست در خطر نباشه. بله و بقیه‌تونم که مادر و خواهر یا معشوقِ عاشق داشتین میدونید که زنها میمونن و حتی اگه پا به پای مردا اسلحه به دست و تانک سوار نجنگن ولی میمونن و نمیذارن مردا و پسراشون احساس تنهایی و بی‌کسی کنن. براشون غذا درست میکنن، لباس فراهم میکنن، وقتی زخمی برگشتن رو تنشون مرهم میذارن و پرستاریشونو میکنن، دست نوازش رو سرشون میکشن و حتی به دروغ اما بهشون یاداوری میکنن که اونا قوی‌تر از این هستن که از دشمن شکست بخورن و جنگ پایان خواهد یافت و فردای خوش خواهد آمد. و اگر مردها کم بیارن ـ که در تاریخ کم نداشتیم جنگهایی که یا دشمن دیگه مردی توو میدون باقی نداشته یا مردی دیگه توو میدون پا نذاشته ـ اونوقت زنها حتی با بچه توی بغلشون، با اسلحه‌ای که از هیکلشون بزرگتره، با آگاهی به اینکه اگه شکست بخورن تجاوز اولین بلاییه که سرشون میاد و مرگ راحتترین سرنوشتیه که باهاش روبه رو خواهند شد، ولی به میدون میرن و تا آخرین قطره‌ی خونشونو با جون و دل و نه مثل تو با ترس و منت و اکراه ـ میدن تا از ناموس و وطن و تن و بچه‌هاشون دفاع کنن! عکس و فیلم دخترای پیشمرگ کردی که با داعش میجنگیدن به همین زودی یادت رفته؟ اشکال نداره نمونه‌‌های دیگه‌ش توو خود ایرانمون، در طول تاریخ و به دفعات زیاد هست؛ حماسه‌هائیه که زنهای خطه شمال، آذربایجان، کرد، لر، بلوچ و جنوبیمون بارها آفریدن... مدارکشم موجوده. آره با وجود آدمای فراوونی مثل تو ولی مدارک و حتی بعضاً شواهدش هنوز موجوده.  
۶ـ زنها احتیاج به قانون برای موندن و رفتن یا فرار کردن ندارن. در حالی که اگه قانونی نباشه مردهایی مثل تو و کسایی که نوشته‌ت رو لایک کردن، دو تا پا هم قرض میکنن، حتی شده از بال هواپیما آویزون میشن که فرار کنن، در حالی که زن و بچه و مادر و خواهرشون زیر آوار جنگ و رگباره! اتفاقا میدونی که عصر دیجیتاله و عکس و فیلم این حماسه‌های مردونه هم موجوده. 
 ۷ـ آمار رسمی کشورهای اروپایی و آمریکایی ـ که در دسترس همه هم هست ـ به وضوح نشون میده که در سالهای اخیر، تعداد مردها و پسرهای متقاضی پناهندگی از کشورهای جنگ‌زده‌ی خاورمیانه‌ای که دلتون واسشون میسوزه و ناراحتید که کشورهای غربی عادلانه باهاشون برخورد نمیکنن، همیشه و با اختلاف فاحش، بیشتر از تعداد زنهاشونه. به نظرتون چرا؟ مرداشون بی‌غیرتترن یا زناشون غیرتشون بیشتره؟ شاید قانونشون عادلانه‌تره و به مردایی که فرار میکنن بلیط مجانی اهدا میکنه ها؟ 
پ.ن. بحث خیلی طولانی‌تر و عمیق‌تر از این حرفاس ولی خب همونجور که میدونید اینجا یک رسانه سیاسی نیست و منم مدتهاست دیگه روزنامه‌نگار نیستم. بنابراین بیش از این حد زیاده‌روی نمیکنم. روزتون بخیر. دنیاتون بدون  جنگ. از وقتی که صرف مطالعه مطلب کردین سپاس.

قول

مدتهای زیادیه که مطلبی نیمه کاره در مورد فمینیسم نوشته‌م برای اینکه وقتی فرصت کنم و تمومش کنم بذارمش اینجا که بخونیدش. به نظرم خوندنش خیلی لازمه. 

این مطلب و یه سری مطالب دیگه‌م هس مربوط فمینیسم، زن‌ستیزی، غرض‌ورزی، کج فهمی و ابهامات مربوط به این موضوعات. سعی میکنم در اولین فرصت تمومشون کنم تا در خوندنش شریکتون کنم.

چون در مورد جنگ نوشتم یادم افتاد مطلبی هم هست که مدتها پیش به مناسبت اتفاق خاصی که برام پیش آمده بود در مورد جنگ ایران با محوریت مقوله شهید نوشته‌م که اونم براتون میذارم بخونید. 

ذهنم آشفته‌ست. خیلی درگیری فکری و کاری دارم ولی هم مطالب جدیدمو براتون مینویسم هم سعی میکنم قبلیا رو در اولین فرصت جمع و جور کنم و باهاتون همخوان کنم.