من به مامبزرگم قول داده بودم برگردم و ببینمش. من قول داده بودم برگردم و ببینمش. من قول داده بودم. من الان قبل از اینکه دیر شه و نتونم هیچوقت قولمو عملی کنم باید در اولین فرصت بمیرم. ولی نمیشه که. من بمیرم مامانم از این عزا به اون عزا وخت لباس عوض کردنم پیدا نمیکنه که.
کاش میشد مامبزرگم یه بار دیگه خوب میشد. من یه بار دیگه بهش قول میدادم که میرم میبینمش. کاش میتونستم به قولم عمل کنم. کاش من انقد آدم گهی نبودم.