از این بیهودگی

آدم خوشخوابیم تو بگو وسط میدون تیر، اصن واستاده، من اگه بخوام بخوابم، ینی اگه قصد خواب کنم، میخوابم و بسیار خوب و عمیق و آرامم میخوابم. حواسم هستا ینی کسی از بغلم رد شه میفمم ولی وختی خبری نیس در عرض کمتر از سی ثانیه تعخت میخوابم. فقط یه کابوس دارم که اونم بدبخ انقد تکرار شده، دیگه غریبه نیس، خودیه. زیاد نمیبینمش روزای خاصی هس که میدونم شبش ناخوداگاهم درگیرش خواهد بود. یه زمانی تو گودر عجیب‌ترین و خنده‌دارترین ورژناشو می‌نوشتم . . . برا شوماها که نمیدونید : ورژناش ینی درواقع ستینگاش با هم فرق داره محتواش یکیه. 
منتها این همه‌ش نیس. به جز اون، یه کابوسم دارم که تو بیداری میبینمش، ینی مثه پیامای بازرگانی ***ی وسط رویاپردازیای خودخواسته‌ی بیداری‌هام میاد سراغم.
اینم همونجوریه یه دونه‌س در ورژنای مختلف. اینو دفه اول توو گودر دات آس تریف کردم الانم میکنم. تعریف.

مثلاً چشامو میبندم 
دارم خوش و خرم راه میرم یهو پاش لیز میخوره از یه ارتفاع زیادی مثه صخره‌ی یه کوهی آویزون میشه
دستشو میگیرم که نیفته 
دستمو میگیره که نیفته
میکشمش بالا 
نیروی جاذیه‌ی زمین خیلی بیشتره 
وزنش همیشه از من خیلی بیشتره 
من ولش نمیکنم 
اون کشیده میشه به سمت پایین 
من ولش نمیکنم 
اون با تمام قواش کشیده میشه سمت پایین 
من رهاش نمیکنم 
اون دیگه تسلیم میشه و به من فشار بیشتری میاد 
من دستشو ول نمیکنم 
بی‌طاقت شدن و کشیده شدن و به گا رفتن دونه دونه تاندومای دستمو حس میکنم 
من ولش نمیکنم 
دستم کش میاد 
زمان کش میاد 
دردم کش میاد 
من رهاش نکردم 
خودش کم میاره و خودشو پرت میکنه سمت پائین 
من میمونم و طاقتی که ندارم 
نه برای درد 
برا تحمل دیدن درد دیگران