مریضم جلو دخترش با یه حسرتی گفت کاش دختر منم یه ذره مث شما بود! دختره قشنگ مچاله شد. گفتم از چه لحاظ؟ گفت هم خوشکلی، هم دکتری، هم خوب حرف میزنی، خوبی کلاً دیگه! گفتم بچهها یا آینهی پدر و مادرشونن یا مث خمیری هستن که پدر و مادر بهشون فرم داده. من قیافهم شبیه مادرمه، ضریب هوشیمم حدوداً هماندازهی پدر و مادرمه که جفتشونم مدرک دکترا دارن، استاد دانشگاه بودن و با وجود زمینهی فراهم، باز سر اینکه من درس بخونم زحمت زیادی کشیدن. از اونجایی که اهل مطالعهن، علاقهشون به زبانو ادبیاتو به منم منتقل کردن/ ضمناً چیزایی که آدم خودش به دست نیاورده هیچ افتخاری نداره. قیافهی دختر شمام با لبخندش به نظر من بسیار هم زیبا و جذابه. امیدوارم رشته و کاری رو انتخاب کنه که دوسش داره و دوستایی پیدا کنه که کنارشون احساس خوشبختی کنه و اینجوری با کمبودایی که خونوادهش باعثش شده بهتر کنار بیاد.
زنیکه آشغال عوضی. همینجور مادران که یه مشت آدم بیمار و عقدهای و داغون تحویل جامعه میدن دیگه.
حالا این بیچاره یه مورد بود که چون اعصاب نداشتم نظرمو با پتک کوبیدم توو صورتش وگرنه انقدررررر زیادن که...