کسی که وقتی درد داره نمیتونه یه روز مرخصی بگیره استراحت کنه چون بدهی داره و نمیتونه از حقوق حتی یک روزش بگذره، چرا باید قصد کنه آخرین مدل و گرونترین ورژن آیفونو برا خودش بگیره و برای سفر توریستی به اروپا دنبال دعوتنامه بگرده؟ بد نیستا! شاید حتی خیلیم خوبه. چیزی که خوب نیست قانع و بیتوقع بودنه. ولی من اینجوری نیستم و نکتهی غمگین ماجرا اینه که فقط در مورد مادیات و مسائل مالی و داشتن یا به دست آوردن چیزی نیس که انقدر بیتفاوتم. در مورد تجربه تفریح و تفنن، عشق و حال، معاشرتها، موقعیتها، دوستیا و محبتها و حتی خوراکیا و نوشیدنیام همینجوریم. ینی بود، بود نبود خیلیم فرقی نداره، فکر نمیکنم مثلاً که کاش فلان چیز یا فلان کار یا فلان تفریحو میکردم یا چون در دسترسم نبوده یا نکردم حس کمبودی بکنم. شایدم این معلول همون نداشتن کمبوده. نمیدونم ولی دلیل اینکه عموماً انتظار خاصی از روابطم و مخاطبینم هم ندارم همینه. از پدر و مادر گرفته تا پارتنر و بچه و دوست و همکار و غریبه.