چش

یادم نرفته قول داده بودم یه سری *شرای قدیمی‌مو مث اون سنجابا یا سیگاری که داشتم در مستی سروته روشن میکردم و چن تا چیز دیگه رو از اینور اونور پیدا کنم و اینجا دوباره بنویسمشون. حواسم هس. اون قسمت از پنا بر حافظم گفته بودم می‌نویسم هنو ننوشتم. اون تیکه‌ از تماماً مخصوصِ عباس معروفی هم . . . شعرا و داستان و خوندنیایی که قولشو داده بودم هم کم کم. همه‌شون همین روزا