خوبالود و ژولیده انگشتشو میذاره روی روز بیست و هشتم تقویم دیواری و میکشه سمت روزای هفته که بالای صفحه نوشته شدن بعد با تعجب میگه امروز مگه جمعه نیس؟ میگم چرا. میگه فردا چرا سهشنبهس پس؟ با اینکه داشتم از خواب غش میکردم، بعد از مدتها سر کارم بلند بلند خندیدم. انگشتش روی بیس هشتم ماه بعد بود.
پ.ن. برای اونایی که مغزشون بیشفعاله: توی جدول برنامهی کاریش روی بُرد داشت میگشت ببینه فردا با کی افتخار همکاری داره که این اتفاق افتاد/ توضیحات تکمیلیترم نداره. خاموش کنید اون تودهی نرم پوکو دیگه.
پ.ن. برای اونایی که مغزشون بیشفعاله: توی جدول برنامهی کاریش روی بُرد داشت میگشت ببینه فردا با کی افتخار همکاری داره که این اتفاق افتاد/ توضیحات تکمیلیترم نداره. خاموش کنید اون تودهی نرم پوکو دیگه.