هم خنده‌داره هم غمگین

تصویب کردن از این به بعد اینجام رو پاکت سیگارا از این عکسای داغون بذارن بلکه ملت گرفتار با دیدن برخی از عواقب سیگاری بودن، بترسن و به ترک ترغیب شن.
ساعت پنج صبح بود و تنها فروشنده‌ی مغازه که دستش بند بود ازم خواسته بود چن لحظه صبر کنم. برای اینکه حوصله‌م سر نره خیره شدم به دیوار روبه روم که پر از سیگارای رنگ و وارنگ بود. هر چی بیشتر همه‌ی عکسای مختلف روو پاکتای مارکای مختلف سیگار توو قفسه‌ی سیگارارو نگا میکردم، بیشتر مطمئن میشدم که این عکسا واسه آدمایی مث ما هیچ تاثیری نداره. ماها انقدر هر روز آدمای بدحالتر و چیزای چندش‌آورتری رو میبینیم و باهاشون سر و کار داریم که این عکسا خیلی واسمون عادیه ینی تخم هیچکدوم از بچه‌هامونم نیس :))) بهترین شغل دنیاس واقعا . . .