بلد نیستم بخندونمتون دیگه

وقتی مجبورم سعی کنم حال یکیو با خندوندنشو مسخره بازی خوب کنم یا حواسشو اینجوری پرت کنمم، یه احساس عجزی بهم دست میده که وقتی دارم تلاش میکنم دلم واس خودم بعضاً میسوزه :))) خیلی سخته واقعا. برعکس بعضیاتون که توو وضعیتای داغون و بد و حتی همراه با عصبانیت و خستگی و ناراحتیتونم باز بامزه‌اید و خیلی راحت لبخندو مهمون لبای بقیه میکنید. ماچم بهتون :)