نیاز و ترک نیاز

مسلماً خیلی سخته ادم به چیزی یا کسی نیاز داشته باشه بعد بخواد یا مجبور شه ترکش کنه ولی مطمئناً سختتر از ترک، تغییر دیدگاهش به نیازه س. یعنی از یه معتاد مواد مخدر بخوای انتخاب کنه بین ترک و مصرف کمتر و طبق برنامه ی خاصو یقیناً دومی رو انتخاب میکنه چون معتاده خب. منطقش میگه کم کردنشم به هر حال بهتر از ترکشه ولی موقع اجراش صددرصد به این مهم پی میبره که اگه ترک میکرد یه بار خماری میکشید اذیت میشد اینا ولی تموم میشد. اما حالا چی؟ توو فاصله ی هر مصرف تا بار بعدی دهنش سرویس و کونش پاره س، کمم که شده کلا جواب نمیده که. بعد هی همین پروسه ی ناکامی تکرار میشه . . .
همین در مورد روابط عاشقانه و تبدیلشون به روابط دوستانه ی "معمولی" و غیره هم صدق میکنه. به کل ترک کردن آدمها هم  به مراااااتب راحتتر از تغییر نوع یا بعضا حتی عمق رابطه با مخاطبه. کسایی که راه دوم رو انتخاب میکنن به جز خودآزاری مفرطشون آدمای خیلی صبور و مهربونین. حواستونو جمع کنید، اگه کسی انقد مرد بود که وقتی رابطه ی عاشقانتون ـ حالا به هر دلیلی ـ به گا رفت، بدون اینکه باهاتون دعوا کنه جوابتونو نده همه جا بلاکتون کنه و غیره؛ موند و سعی کرد رفیق بمونه قدرشو بدونید. و حواستون باشه که اون آدم در غالب مواقع تا مدتهای زیادی بعد از پایان رابطه ی قبلی، مجبوره فشار خیلی زیادی به خودش بیاره که بتونه در قالب جدید طبیعی رفتار کنه و جلوی شما سوتی نده. کرم نریزید، مانورهای غیرضروری ندید، انتظارای عجیب و بی فکرانه نداشته باشید و خلاصه هواشو داشته باشید. او از روی دوس داشتن زیاد مونده و این موندنش دلیل بر موافق بودن با احیانا پیشناهاد شما برای پایان رابطه ی قبلی، یا پایان عشقش به شما ـ با هر دلیلی که باعث جدائیتون شده ـ نیست. حتما سختشه. حدالامکان سحتترش نکنید. و نذارید از موندنش پشیمون شه. خوبه که آدم یکی که یه روز خیلی بهش نزدیک بوده رو برای همیشه از دست نده . . .