شاید باید برگردم به دوران یادداشتهای روزانه نویسی با قلم و کاغذ. یا به دوران سکوت. سکوت بهتره فک کنم. کلا نباس حرف بزنم. همینجوری فقط باید نیگاتون کنم پلک پلک بزنم که فک کنید آخی چه فرشتهای :)) البته ترجیحم بر اینه که نه تنها کلا حرف نزنم بلکه اصلا کلا بمیرم که نه دیگه حرف زدنم نه دروغ نگفتن و اینام و نه بودنم احیانا و انشاعلاح کسیو اذیت کنه. ولیکن نمیشه دیگه. نمیشه. نبودنمم خودش نوعی اذیته. همون سعی در خفه بودن بهتره فعلا.