بچه از دهنش در رف گف وقتایی که تو خونه نیستی بابا دیر میخوابه خوبم نمیخوابه ولی تو هستی نه که شبا بیداری خیالش راحته راحت میخوابه :)))) ینی دفه بعد غر بزنه بگیر بخوابااااا :)))))
آدم دل از کف نده براش؟
دوتا تیکهی گنده کیک خورده در حدی که دوازده ساعت بعدش غصه میخورد که چرا گشنش نمیشه بعدشم رفته اندازهی شیش نفر غذا نوش جان کرده بعد بلند شده میگه فک کنم هنوز ضف دارم سرم داره گیج میره. بعداً کاشف به عمل آوردیم که سرش گیج نمیرفته زلزله شده بوده :)))
عع
سر یه مریضی داد زدم ولی بعدش دلم براش سوخ هعی هعی... نمیتوانم که اتفاق افتاده رو برش گردونم ولی خب رو اعصاب بود :| ناراحتم نیس از دستم که بخوام از دلش درارم اینائا اما از دست خودم ناراحتم که وقتی میدونم بعدا دلم میسوزه یا ناراحت میشم چرا اون موقع جلو خودمو نگرفتم. البته شک نکنید که چی؟ اصن یقین بفرمایید یک ثانیه دیگه اوشون به جویدن اعصاب من و من به کنترل اعصابم ادامه میدادم الان اینجا نبودم بلکه دیار باقی رو شکافته بودم و ریق فیلانو سر کشیده بودم ولی خب دیگه نبائاس عصبانی میشدم. آی دهتر که عصبانی نمیشه.
بیربط
شنیدن جواب بیربط به سؤال بسیار عصبانیم میکنه. ینی یقین کنید اگه کسی سر کلاسم همچی کاری بکنه، بی درنگ لهش خواهم کرد و از سعخت جریمه کردنش کوچکترین دریغی نخواهم کرد.
پ.ن. کامنت احتمالی: جواب بیربط ینی چی؟
پاسخ: خیلی ساده ینی من یه چیزی بپرسم تو دقیقن جواب سوال منو ندی سوال منو تعبیر کنی و جواب تعبیر سوال منو بدی. یا جواب چیزی که فک میکنی سوال بعدی منه. یا جواب چیزی که فک میکنی هدف اصلی یا پنهان پرسش منه. یا با کنایه جواب دادن، غیرمستقیم جواب دادن و ...
+ راه حل در مواقع ضروری؟
ـ در وحلهی اول صاف و ساده، بیآلایش و صادق جواب دادن. اگر اصلا نمیشد یا زور داشت یا درد داشت یا دوشواری داشت یا هر چی اونوخ امتناع کردن از پاسخدهی. ابراز این واقعیت که ترجیح میدهید جواب ندهید. سکوت. حتی سوال در برابر سوال هم خیلی بهتر از جواب بیربطه. و در مواردی حتی کارساز.
تنها صداست که فیلان
ینی جوری دوسش بداری که صدای پاشم دوس بداری. صدای دسته کیلیدش، صدای نفسش، صدای خرخرش، صدای غرغرش حتی. و صدای سکوتش یا تاپ و توپ قلبش.
خب بیا هار هار هار
داشتم حرف میزدم صدام کردن، بدون اینکه گوشی رو قطع یا میوت کنم رفتم پایین کارو انجام دادمو برگشتم گوشیو ورداشتم دیدم اونور خط داره قار قار میخنده! میگم چیه میگه کاش من خونهی شما زندگی میکردم :))
عارضم که
ـ حالا الان کوک نیستم بعداً نوتای *شر زیادی توو ذهنم رو هم تلنبار شده که براتون خواهم نوشت.
ـ دندون و لثهم اوضاش بهتره بخیههاشم امروز کشیدم. با تاسف بازم زنده موندم خلاصه نگران نباشید.
ـ از فردا سر کارم به مدت طولانی یهو فک نکنید گم شدم بلاملا سرم اومده قر کردم غیبت کردم کنج عزلت و سکوت گزیدم و فیلان. همینجاهام
ـ سه چار تا چیز دیگهم میخواستم بگم ولی دیگه حالشو ندارم میرم بخوابم. مواظب هم باشید. غصهم نخورید درست میشه.
مث خبر مرگ خدا
برگشته بودم گودر دات آس که پیششون بمونم ولی نتونستم. هموقد که توو دنیای واقعی بین ملت حس غریبی و اجبار تحملشونو دارم، اونجام داشتم. دورم ازشون. اونا خیلی خوبن. بهترین استقبالی که ممکن بودو ازم کردن و دوستم داشتن. من اما نمیکشم. من خستهتر از این حرفام. من همین که خودمو تحمل کنم خیلیه چه برسه به این گوخوریا.
هر روز هم پشیمون تر از دیروزم به خاطر وابستگیای خواسته و ناخواستهای که نسبت به خودم به وجود اومده یا آوردم. من آدم تنهائی هستم. ینی نه اینکه آدم تنها و بیرفیقیام. ینی آدم ِ " تنها بودن " هستم. برید همتون از من دور شید. تا میتونید فاصله بگیرید. من عین هروئینم. باشم خوبه نباشم درده. همیشه بودنمم در عین همیشه خوب بودنتون تهش مرگ داره. ول کنید برید زندگی خودتونو بکنید. هر وقتم درد و مرض داشتید غر و دادبیداد داشتید کسی رو نداشتید پاشید بیاید اروم شید بعد باز برید زندگیتونو بکنید. با شمام هستم. با همتونم.
به خودتون زعمت خوندن ندین *شره
ثقیلترین مقولهی ارتباطات بشری به نظرم اینه که بعضاً آدما همو میخوان ولی اونجوری که خودش میخوان! نه اونجوری که اوشون هستن. متوجه شدین چی میگم؟ مداقه بفرمائید: ادما همدیگه رو اونجوری که طرف مقابلشون هس نمیخوان، اونجوری که خودشون میخوان، میخوان. این که راحته فهمش. درست؟ خب. حالا مسئله وقتی بغرنج میشه که آدما بعضاً همون آدمی رو که میخوان ـ ولی نه اونجوری که او از اول بوده و هست، بلکه اونجوری که خودشون دلشون میخواد ـ حتماً هم میخوان. ینی نمیتونن بیخیال طرف شن. ینی مثلا:
خانوم ایکس منو دوس داره و من رنگ آبی رو دوس دارم.
ولی خانوم ایکس دلش میخواد من حتما قهوهای رو دوس داشته باشم.
من نمیتونم قهوهای رو دوس داشته باشم من اصن از قهوهای بدم میاد.
ولی خانوم ایکس الا و بلا منو میخواد و منو در شرایطی که من قهوهای دوس داشته باشم هم میخواد!
من هی میگم نمیتونم او هی میگه ولی من دوسِت دارم و تو در قبالش فقط باید قهوهای رو دوس بداری!
حالا من خودمو جر هم بدم که نمیتونم برای خانوم ایکس مهم نیس که.
خانوم ایکس مادامی که من لااقل وانمود نمیکنم که قهوهای رو دوس دارم با من سر جنگ و جفا داره و نه میذاره برم نه میتونه تحمل کنه آبی ِ خودمو دوس بدارم.
حالا شما رنگارو در نظر نگیر، قد رو در نظر بگیر. یا صدا رو. یا حرف زدنو. یا اخلاقو یا حتی عشقو. هر چیزی رو هرررر چیزی رو میتونی جایگزین رنگا بکنی و همین داستانو تکرار.
دردناکتر وقتی میشه که این دوس داشتن سببی نباشه و نه تنها هیچ گریزی برای کات کردن نداشته باشی بلکه انقدر طرف مقابلتو دوست بداری و انقد از عشق و علاقهی خالصانهی او نسبت به خودت مطمئن باشی و بش ایمان داشته باشی که گزیری جز پذیرفتن شرط دوست داشته شدنت نداشته باشی. و اگر غیر از این کنی از درد وژدان بمیری و نمیری و اگه نتونی یا سوتی بدی اذیتش کنی و اذیت شه و تو تنها عاملش باشی.
بدبخت بیچارهی فلک زده
بدبخ میگف من ول کردم، خیک منو ول نمیکنه هیشکی باور نمیکرد حیونکی راس میگفته راس میگفته راس میگفته راس میگفته ولاه راس میگفته
خودِ خودت
کڕێ بکیش، یه مانگ
نختهێ یه ئاساره
نختهێ تری بنه
نختهێ نری بنه
نختهێ تری بنه
بیلا دچادچ بوو
شهوانمان تا سوو
ئاسارهمان کوو بوو
نختهێ تری بنه
نختهێ هزار تر
ملیاردێ ئاساره
ئهمانێ مانگ
فهقهت یکهێ
وهیشه تنی.
***
خطی بکش: این ماه!
هر نقطه یک ستاره!
نقطهای بگذار؛
نقطهای دیگر،
نقطهای دیگر،
بگذار تکثیر شوند:
شب هامان تا صبح!
ستارههامان جمع شوند،
نقطهی دیگری بگذار،
هزاران نقطهی دیگر،
میلیاردها ستاره . . .
اما ماه!
که فقط یکیست :
آن هم تویی.
حسین شکربیگی
پ.ن. در گودر کامس کشفش کردم. هم اصل شعر و هم ترجمهاش را. و چه خوب :)
پ.پ.ن. معالاسف من کردی نمیدانم اما جسارتاً یکی دو تغییر کوچک در ترجمهی شعر دادم که به گمانم فارسی شعر را زیباتر و ترجمانش را احیاناً صادقتر میکند. شمایی که اصل زبانش را میفهمید، اگر اشتباه کردم بر من ببخشایید.
تو رو نمیگم
با پوزش فراوان ولیک بلی از اونجایی که بنده هم یک موجود زندهام گاهی نفهمیها و اشتباهات احمقانهی اطرافیانم آزارم میده. پوففففف
اسمایلی اشک ذوق :ی
+ كتاب كورى رو خوندي؟
ـ اره دخترم. چطو؟
+ ميخوندمش همش تصورم این بود که زن دكتر تويي. مهربون بود مث تو . . .
چیک چیک چیک
بارون میاد
وقتی بارون میاد ینی آی شری بسه. بیا بیرون. اونجایی که هستی نمون. بکن؛ به فتح و شدّ کاف.
حتی سیگارم اگه بود کام نمیداد.
قدم زدن تا بینهایت شاید حالا.
یا فرو رفتن توو آب تا صبح روز بعد. شاید.
Silence
رفتم گورد دات آس باورم نمیشد کسی هنوز باشه که منو بشناسه یا بخونه حتی! اشتبا فکر میکردم. بچهها با محبت زیااااد . . . غافلگیر شدم . . . اونجا هنوز هم دنیایی بر پاست و زندگی ای در جریان ست . . . گنجیشکایی که حتی نمیشناسمشون ولی وقتی خسته میشن میان لب آشیونه میشینن و سکوت میکنن یا شاید حتی جیک جیک. فاصلهشون زیاد بوده. صداشون آشنا نبوده به گوشم. من حواسم نبوده. من ندیده بودمشون. عزیزای کوچولوی من . . . دوسداشتنیای غرغروی من . . .
باری عبثکدهای بیش نیست. انباری از غم و درد یه مشت شکارچی و گنجیشک؛ همه زخمی. در هم. حس من؟ خستهم خسته و بیزار از شدت این پوچی.
آیا میدانستید . . .
که من یه شری قطبیام. مث خرس و خرگوش وسنجاب و روباه و بقیه موجودات قطبی ِ پشمالو و سفید و ملوس. البت من نه پشمالوئم نه اونقد سفید نه حتی ملوس. ولی خب یه موجود قطبیام. هوا که از ده دوازده درجهی سانتیگراد میره بالاتر گرمم میشه عین بستنی یخی زیر آفتاب آب میشم. بفهمید اینو. من در عین اینکه گولهی آتیشم طاقت گرما رو ندارم. درکش سخته برای شما ولی دلیل نمیشه در درکش سعی هم نکنین. پوف
استخفرلا تف تف تف
خوشم نمیاد احیاناً از خوبیام به یه شخص ثالث تریف بشه. دلیلش سادهس. اون شخص ثالت هیچ اتفاق خوبی براش نمیفته. یا حسادت میکنه یا در بهترین حالت غبطه میخوره. یا باور نمیکنه و فک میکنه تریف کننده داره بلوف میزنه یا باور نمیکنه و فک میکنه حالا . . . یام اگه طرف تریف کننده رو خیلی دوس داشته باشه خیلی سادهتر فک میکنه حتماً کاسهای زیر نیمکاسهس وگرنه مگه میشه و فلان. بعد نتیجتاً یا از من بدش میاد یا از تریفکننده یا از خودش به خاطر نداشتن کسی محض تجربهی تعریفای تریف کننده. اینه که همین دیگه. ای بابا همه چیو که نباید انقد دقیق و موشکافانه، بیپرده توضیح داد.
اسمایلی بغض
di ldgd,k shgi hc nhnhal ofv knhvl
ترجمهش دقیقاً میشه یه میلیون ساله از داداشم خبر ندارم.
یه دل میگه برم برم یه دلم میگه مرض
مسخرهس مسخره. از اینور با رئیس بیمارستانمون دعوا کردم گفتم من نمیام از اونور دلم براش داره میسوزه. دارم خودمو راضی میکنم که برم . . .
دوسشون ندارم. نمیخوام برم. مجبورم نیستم که. هستم؟ وژدانا هستم؟ هوم وژدانا هستم دیگه :'( مژبورم ولی نمیفمم. میفمی؟
خودکرده را چی؟ شکایت از درد زایمان و فیلان نیس
آدم نباس بین آدما تبعیض قائل شه. دودش بعداً میره توو چش خود آدم. نکتهی بعدی هم اینه که آدم وقتی میدونه طاقت شنیدن نع در برابر درخواستشو نداره خو غلط میکنه سوالی که جوابش ممکنه نه باشه اصن مطرح میکنه!
^_^
نفس نفس نفس اسمایلی نفسهای چیز اصن. واو. وای. آه. اوه. عوفففف اصن . . .
اگه قول بدین دستاتونو بذارین زیر سرتون و تا آخر کلیپم بذارین همونجا بمونن، بعدشم اگه تا الان بیدار بودین بیگیرین بخوابین، اگهم تاحالا خواب بودین برین دنبال کار و زندگیتون؛ یه لینک دیگهم براتون میذارم که نهایت حظّو بکنید.
فقط
فقط اگه دوشواری قلبی دارین قبلش هارد ماردتونو ترتمیز کنین که بعداً روحتون شرمندهی خونوادتون نشه بهامیدخدا
خدمت شما:
چیشده؟
ـ بکش
+ نمیکشم
ـ دِ بهت میگم بکششش
+ نمیکشم
ـ ** بهت میگم بکش
+ نمیکشم برادر من نمیکشم
ـ خب نکش
+ خب باشه حالا بده یه پک بزنیم
ـ نمیدم
+ اذیت نکن دیگه جون من بده
ـ نمیدم
+ چرا؟
ـ نمیدم مال خودمه نمیخوام بدم
+ خو چرا تارف میکنی پ؟
ـ مال خودمه دلم میخواد تارف کنم
+ خو پ چرا نمیدی آخه؟
ــ مرض دارم آقا. مال خودمه دلم میخواد تارف کنم، ندم
+ خب نده
ـ نمیدم
رابین جان دیگه غصه نخور کمکای غیبی توو راهه
میتونم کمکش کنم و احیانا در این زمان و موقعیت تنها کسی هستم که میتونه کمکش کنه ولی کونشو ندارم. نه گوخوریه به کالیبراسیون ربطی نداره انرژیشو ندارم. واقعا ندارم. نمیکشم. سعیمو میکنم حالا. واس خاطر دل شوماها. خوب شد؟
بگو از کجاع بگو از کجاع آوردی
داشتم از در میرفتم بیرون یهو درشو وا کرد گف میتونم یه چیزی ازت بپرسم؟ گفتم بپرس. گف تو این نیروی فوقالعاده مثبت و ظاهراً لایتناهیای که توو زندگیت داریو از کجا میاری؟ من خیلی دنبال دوربین گشتم که توش زل بزنم. زل بزنم؟ زااااااااااار میخواستم بزنم :)) نمیدونم در مورد من چی فک میکنه. ینی میدونم همون فکرایی که همه میکنن. ولی خب گمان میکنم اگه قیافهی "پوکر فیسم" اون لحظه ثبت میشد، حتما به عنوان عکس برتر قرنی چیزی مورد تقدیری چیزی قرار میگرف.
هاهاهااااا چقد بامزهس که صداتون نمیرسه
چقد بیحواسید واقعاً. من نگفته بودم یادم بندازید بعداً راجع به این زنه، همسایمون یه چیز براتون تریف کنم؟ نگفته بودم؟ واقعاً که. حالا تریف کنم؟
به تخم کفتر اصن
ها کشف جدیدمو بگم. موهامو کوتا کنم سنم به زیر هیجججده تقلیل پیدا میکنه. حالا شوما هر چی دوس داری فک کون
در دماغ من چرا گردههاتونو میافشانید آخه گیاهان خنگ
همینجوری ادامه بدم به عطسه کردن صب شیکمم به صورت کاملا ورزیده و شیش تیکه توو آینه بهم چشمک خواهد زد
آب دوث دارم
سرم میخاره وقتم دارم بخارونمش ولی سوالم اینه که چرا انقد میخاره. جوابشم میدونم البته. نخیر عنا کثیف نیس من یه گربهی دلفین صفتم ننهم حتی گاهاً اذعان داشته اردکم. سر و تهشو بزنی ـ سر و ته روزمو ـ یا توو حموم زیر دوشم یا توو استخر و دریاچه و زیر بارون و در حال آب بازی و این قیبل کسکلک بازیا. افتاد؟ خب شکر. بریم که داشته باشیم ادامهی برنامه رو . . .
ماعان شری مُرد از بس که انرجی ندارد
اینهمه گنجیشک دارم از هیشکدومشون خبر ندارم جز تعداد اندکی که خودشون میان آشونه سر میزنن جیک و جوک میکنن و میرن
شِلی کو؟ شِلی رفففف فففف ففف
من قبلنا اینجوری نبودم که یه روز درمیون زپرتم دربره مریض شم له شم لاغر شم محو شم ناپدید شم فیلان. بلاربا دارم بعله قبلنام بلا زیاد سرم میومد ولی قوی بودم ورزشکار بودم بدنم مقاوم بود زود سروته قضیه رو هم میاورد تموم میشد. الان ولی مدتیست بسیار بسیار طفلکی شدم. عمق فاجعه در حدی که دیگه دکمه و زیپ شلوارامو لازم نیس وا کنم که برم توش. همینجوری عین گونی یا کیسهی کانگرو میپرم توش. کمربندم خدا رحمت کنه دیگه حناش پیش شلوارام رنگ نداره باید دس به کمر را برم. ماشالا در فاز هر روز محوتر از دیروزم هستم، ینی هر روزم لباس نو بخرم فرداش همین آش و همون کاسهس
حالا حتمنم نباس بشینم هر پوزیشن دیگهای هم باشه مقبوله
دلم میخواد به صورت کاملا تفننی بشینم گریه کنم
بوم بوم بوم زارت
دلم میخواد انقد کلهمو پش سر هم بکوبم توو دیوار یا رو میز تا عین هندونه ـ تصور کن یه صدایی شبیه صدای شیشکی مثلاً ـ قاچچچچ شه از هم بپاچه. به به مممممم
دست و بالم بنده ننه
پیرو همون ویژیگیای عجیب غریب فرابشریای که دارم یه سری ویژیگیای جدیدی کشف کردم که متاسفانه به دلیل مشکلات سوقالجیشی نمیتونم ازشون بهرهای ببرم. حسم شبیه یه بچهای تخسه که یه هلاهُب هوسانگیز پیدا کرده ولی نمیتونه باهاش بازی کنه چون اتاق جا نداره و هر وری بخواد قر بده میخوره به یه چیزی :))
سلامتی رفقا
آب حیات عشق را در رگ ما روانه کرده لامصب :)))
پ.ن. خدا لطفی رو رحمت کنه در جستجوی گریه بیدش برخوردم به آب حیات عشخ شهرام خان ناظری. حالمو بسیار خوب کرد.
خوشبحال کرا
مخ پسرهی بدبختو جوئید
واقعا براش طلب صبر دارم
با این وجود باز سوتیاش هرروز بیشتر از دیروز
آدمیست دیگر. بی انصافی در تار و پود جانش است
خب مسلما خیلی غمگینه اینکه جونتو واس یکی بدی بعد بگه تو واس من چی کار کردی یا بگه خب باید میدادی.
برای دختری که چون بیشتر از خودم دوستش دارم ندارم
یکی بود یکی نبود
غیر از خدا و مردم شهر که همه خواب بودن
زیر آسمون خاکستری یه شری کوچولو بیدار بود
یه شری عاشق یه شری بلندآرزو یه شری پرانرژی
روزا تند و تند گذشتن و رفتن تا که تقویم رسید به دهم اردیبهشت
بخواب دخترکم بخواب عروسکم
یکی بود یکی نبود
غیر از خدا و مردم شهر که همه خواب بودن
زیر اسمون سیاه و کبود یه شری تنها بیدار بود
یه شری با پیرن سیاه و چشای قرمز یه شری با مشتای گره کرده
یه شری که دلش مث آرپا چای در طغیان بود و بوی ویرانگری میداد
لالا لا لا بخواب دخترم بخواب عزیزکم
یکی بود یکی نبود
غیر از خدا و همه مردم شهر که خواب بودن
زیر آسمون قرمز شهر یه شری ساکت بیدار بود
یه شری که آماده رفتن بود یه شری که با خودش یه عهد بسته بودو
حالا وقت وفا کردن به عهد بود وقت عمل کردن به قول شرف
وقت کنار زدن ابرا وقت رسیدن حق به حق دارا.
لالا لا لا گل مامان، چشاش قرمز شده دخترم، چرا نمیخوابه دختر مامان؟
سحره. نزدیک سپیده دمه. وقت طلوع آفتابه.
چیه دخترم؟ چیه قشنگم؟ عروسک من چرا نمیخوابه؟
قصه بگو
یکی بود یکی نبود
غیر از خدا و همه مردم شهر که خواب بودن
زیر گنبد کبود که با وجود آفتاب دیگه نیلی و طلایی شده بود
یه دخترک قشنگ با آرزوهای رنگ و وارنگ
با دو تا چشای بادومی و قشنگ
قوی و محکم مث کوهی از سنگ
بلندآرزو و امیدوار مث درخت سرو و سپیدار
با خودش عهد کرده بود که قوی باشه و بیدار
موچول اینا
میخواستم نوتایی که قدیما توو پلاس و گودر نوشته بودمو همونجوری اسکرین شاتوار بذارم تو یه پیجی ضمیمهی همین من و گونجیشکام که همشون یه جا باشن حالا قابل و ناقابل در هم. لیک حوصله و انگیزشو ندارم.
حتی حوصلهی درست کردن دفتر کمیکی که قرار بود با کاراکتر شاهین و بر پایهی نوتاش بسازمم ندارم.
خستهم
خاکستری
خراب
خوب ِ خوبم . . .
در راستای دایورت ریحانهها
رج لبم بوی سیگار نمیدادا ولی وقتی میزدم حس میکردم انگار همین الان سیگارکشیدم. یه هفته گذاشتمش در هوای آزاد بستهی اتاق الان خوب شده دوباره بوی توت فرنگی میده. خیلیم هپی
اسمایلی یه شیکمو
یه درخت دارم که تابستونا لواشک میده زمستونا مربا. هیشکیم جز من نمیتونه میوههاشو بخوره. اسمش مث درخت همیشه باهار درخت همیشه شریه. خودش اینطور میگه البت. من ادعایی ندارم. من فقط دوسش دارم. ب ب