بش میگن آتو خخخخ

بچه از دهنش در رف گف وقتایی که تو خونه نیستی بابا دیر میخوابه خوبم نمیخوابه ولی تو هستی نه که شبا بیداری خیالش راحته راحت میخوابه :)))) ینی دفه بعد غر بزنه بگیر بخوابااااا :)))))

cherry security :D

بعد جدیداً متوجه شدم مثکه زیرپوستی نقش نگهبون خونه رَم دارم. 

آدم دل از کف نده براش؟

دوتا تیکه‌ی گنده کیک خورده در حدی که دوازده ساعت بعدش غصه میخورد که چرا گشنش نمیشه بعدشم رفته اندازه‌ی شیش نفر غذا نوش جان کرده بعد بلند شده میگه فک کنم هنوز ضف دارم سرم داره گیج میره. بعداً کاشف به عمل آوردیم که سرش گیج نمیرفته زلزله‌ شده بوده :)))

:|

میگم خل شدی آرامبخش لازم داری. میگه آرامبخشارو تو بخور من شری‌بخش مصرف میکنم.

غرغرغرغرغرغرغرغر

بعد حکم رژ لبای آب شده در گرمای تابستون چیه؟

زیاده؟

من که در هوای ایده‌آل یه دونه نفس میکشم تا سه تا بعدیش دو به شکه که بیاد یا نیاد، توقع زیادیه که توو هوایی با رطوبت %۹۵ آبشش میخوام؟

:|

میگه زپرشک پلو دارم

بچه‌م میپرسه فرشته‌هام ۳۲ تا دندون دارن؟ میگم ها. میگه اونوخ با عقل یا بی عقل؟ :))

دهع

آقا مگه من چن تا داداش کرد دارم؟

^_^

چک چک

:|

+ این دندون عقلت که کشیدیش خب؟
ـ  خب
+ افقی درومده بود که کشیدیش ها؟
ـ  ها
+ اونوخ این افقی درومده بود ینی موقع غذا خوردن باهاش باید فکتو بجای بالا پایین جلوعقب میکردی؟
میگه کجا بودی کجا بودی کجا بودی آخه؟ میگم لثه‌هام فیلان. میگه یه بارم که بلای طبیعی سرت نیومده خودت دس به کار شدی؟ حضار تأیید میکنن. من :|

×_o

یه ساعت در حد کوچ حلزونا راه رفته میگه شیکمم خیلی رفته توو نه؟ 

شریان

اگه گفتین جمع شری چی میشه؟ 

عع

سر یه مریضی داد زدم  ولی بعدش دلم براش سوخ هعی هعی... نمیتوانم که اتفاق افتاده رو برش گردونم ولی خب رو اعصاب بود :| ناراحتم نیس از دستم که بخوام از دلش درارم اینائا اما از دست خودم ناراحتم که وقتی میدونم بعدا دلم میسوزه یا ناراحت میشم چرا اون موقع جلو خودمو نگرفتم. البته شک نکنید که چی؟ اصن یقین بفرمایید یک ثانیه دیگه اوشون به جویدن اعصاب من و من به کنترل اعصابم ادامه میدادم الان اینجا نبودم بلکه دیار باقی رو شکافته بودم و ریق فیلانو سر کشیده بودم ولی خب دیگه نبائاس عصبانی میشدم. آی دهتر که عصبانی نمیشه.

^_^

یه امراضی هم دارم من جمله اینکه یه سری فاکتورای عجیبی برای تعیین میزان نزدیکی آدما بهِم دارم. 

خخخخخ

+ خیلی گرمه 
ـ  برو یه دوش بگیر
+ نه الان بیرون بودم 
ـ  خب میگم برو دوش بگیر خنک شی
+ بیرون دوش عرق گرفتم 
ـ  :| 

پ.ن. از دیالوگای رد و بدل شده توو خونه‌ی ما که حضرت پشت خط برای ما در آشپزخونه‌بودگان تریف کردن. راس دروغشون پای خودشون دیگه. والاع

خخخخخ

هم هیکل خدا خوابم میاد 

ایش

آدم نبائاس بی‌انصاف باشه

بی‌ربط

شنیدن جواب بی‌ربط به سؤال بسیار عصبانیم میکنه. ینی یقین کنید اگه کسی سر کلاسم همچی کاری بکنه، بی درنگ لهش خواهم کرد و از سعخت جریمه‌ کردنش کوچکترین دریغی نخواهم کرد. 

پ.ن. کامنت احتمالی: جواب بی‌ربط ینی چی؟
پاسخ: خیلی ساده ینی من یه چیزی بپرسم تو دقیقن جواب سوال منو ندی سوال منو تعبیر کنی و جواب تعبیر سوال منو بدی. یا جواب چیزی که فک میکنی سوال بعدی منه. یا جواب چیزی که فک میکنی هدف اصلی یا پنهان پرسش منه. یا با کنایه جواب دادن، غیرمستقیم جواب دادن و ...
+ راه حل در مواقع ضروری؟
ـ  در وحله‌ی اول صاف و ساده، بی‌آلایش و صادق جواب دادن. اگر اصلا نمیشد یا زور داشت یا درد داشت یا دوشواری داشت یا هر چی اونوخ امتناع کردن از پاسخ‌دهی. ابراز این واقعیت که ترجیح میدهید جواب ندهید. سکوت. حتی سوال در برابر سوال هم خیلی بهتر از جواب بی‌ربطه. و در مواردی حتی کارساز. 

تنها صداست که فیلان

ینی جوری دوسش بداری که صدای پاشم دوس بداری. صدای دسته کیلیدش، صدای نفسش، صدای خرخرش، صدای غرغرش حتی. و صدای سکوتش یا تاپ و توپ قلبش.

آن بانو

خیلی مؤدبانه از صدای گوشخراش گربه‌های ولگرد عزیز به هنگام جفتگیری در شب شکایت نمود. 
stop / replay 
توجهتون رو دوباره به واژه‌ی زیبای جفتگیری جلب میکنم. بعله. بسیاااار هم خانواده‌پسند :))

خب بیا هار هار هار

داشتم حرف میزدم صدام کردن، بدون اینکه گوشی رو قطع یا میوت کنم رفتم پایین کارو انجام دادمو برگشتم گوشیو ورداشتم دیدم اونور خط داره قار قار میخنده! میگم چیه میگه کاش من خونه‌ی شما زندگی میکردم :))

:)

هیچ وقت بیمارستانو انقد خالی و آروم ندیده بودم. اصن شبیه خوابه ینی امیدوارم که خواب نباشم

عارضم که

ـ حالا الان کوک نیستم بعداً نوتای *شر زیادی توو ذهنم رو هم تلنبار شده که براتون خواهم نوشت.
ـ دندون و لثه‌م اوضاش بهتره بخیه‌هاشم امروز کشیدم. با تاسف بازم زنده موندم خلاصه نگران نباشید.
ـ از فردا سر کارم به مدت طولانی یهو فک نکنید گم شدم بلاملا سرم اومده قر کردم غیبت کردم کنج عزلت و سکوت گزیدم و فیلان. همینجاهام
ـ سه چار تا چیز دیگه‌م میخواستم بگم ولی دیگه حالشو ندارم میرم بخوابم. مواظب هم باشید. غصه‌م نخورید درست میشه.

مث خبر مرگ خدا

برگشته بودم گودر دات آس که پیششون بمونم ولی نتونستم. هموقد که توو دنیای واقعی بین ملت حس غریبی و اجبار تحملشونو دارم، اونجام داشتم. دورم ازشون. اونا خیلی خوبن. بهترین استقبالی که ممکن بودو ازم کردن و دوستم داشتن. من اما نمیکشم. من خسته‌تر از این حرفام. من همین که خودمو تحمل کنم خیلیه چه برسه به  این گوخوریا. 
هر روز هم پشیمون تر از دیروزم به خاطر وابستگیای خواسته و ناخواسته‌ای که نسبت به خودم به وجود اومده یا آوردم. من آدم تنهائی هستم. ینی نه اینکه آدم تنها و بی‌رفیقی‌ام. ینی آدم ِ " تنها بودن " هستم. برید همتون از من دور شید. تا میتونید فاصله بگیرید. من عین هروئینم. باشم خوبه نباشم درده. همیشه بودنمم در عین همیشه خوب بودنتون تهش مرگ داره. ول کنید برید زندگی خودتونو بکنید. هر وقتم درد و مرض داشتید غر و دادبیداد داشتید کسی رو نداشتید پاشید بیاید اروم شید بعد باز برید زندگیتونو بکنید. با شمام هستم. با همتونم.

به خودتون زعمت خوندن ندین *شره

ثقیلترین مقوله‌ی ارتباطات بشری به نظرم اینه که بعضاً آدما همو میخوان ولی اونجوری که خودش میخوان! نه اونجوری که اوشون هستن. متوجه شدین چی میگم؟ مداقه بفرمائید: ادما همدیگه رو اونجوری که طرف مقابلشون هس نمیخوان، اونجوری که خودشون میخوان، میخوان. این که راحته فهمش. درست؟ خب. حالا مسئله وقتی بغرنج میشه که آدما بعضاً همون آدمی رو که میخوان ـ ولی نه اونجوری که او از اول بوده و هست، بلکه اونجوری که خودشون دلشون میخواد ـ حتماً هم میخوان. ینی نمیتونن بیخیال طرف شن. ینی مثلا: 
خانوم ایکس منو دوس داره و من رنگ آبی رو دوس دارم.
ولی خانوم ایکس دلش میخواد من حتما قهوه‌ای رو دوس داشته باشم.
من نمیتونم قهوه‌ای رو دوس داشته باشم من اصن از قهوه‌ای بدم میاد.
ولی خانوم ایکس الا و بلا منو میخواد و منو در شرایطی که من قهوه‌ای دوس داشته باشم هم میخواد!
من هی میگم نمیتونم او هی میگه ولی من دوسِت دارم و تو در قبالش فقط باید قهوه‌ای رو دوس بداری!
حالا من خودمو جر هم بدم که نمیتونم برای خانوم ایکس مهم نیس که. 
خانوم ایکس مادامی که من لااقل وانمود نمیکنم که قهوه‌ای رو دوس دارم با من سر جنگ و جفا داره و نه میذاره برم نه میتونه تحمل کنه آبی ِ خودمو دوس بدارم.
حالا شما رنگارو در نظر نگیر، قد رو در نظر بگیر. یا صدا رو. یا حرف زدنو. یا اخلاقو یا حتی عشقو. هر چیزی رو هرررر چیزی رو میتونی جایگزین رنگا بکنی و همین داستانو تکرار. 
دردناکتر وقتی میشه که این دوس داشتن سببی نباشه و نه تنها هیچ گریزی برای کات کردن نداشته باشی بلکه انقدر طرف مقابلتو دوست بداری و انقد از عشق و علاقه‌ی خالصانه‌ی او نسبت به خودت مطمئن باشی و بش ایمان داشته باشی که گزیری جز پذیرفتن شرط دوست داشته شدنت نداشته باشی. و اگر غیر از این کنی از درد وژدان بمیری و نمیری و اگه نتونی یا سوتی بدی اذیتش کنی و اذیت شه و تو تنها عاملش باشی. 

مع الاسف

چی بگم؟ مگه به گفتنه اصن؟ اگه به گفتن بود که خب الان همه به مبارکی و میمنت و خوشی از دست من راحت شده بودن و خِلاص که. دست من نیس ولی مع الاسف.

بدبخت بیچاره‌ی فلک زده

بدبخ میگف من ول کردم، خیک منو ول نمیکنه هیشکی باور نمیکرد حیونکی راس میگفته راس میگفته راس میگفته راس میگفته ولاه راس میگفته 

گرفتاری

نخیر من الاغ نیستم خودم میفهمم چرا انقد میپیچونید و میپیچید و چرا انقد مواظبید که پیچا رو درست و به موقع بپیچید و کی و چجوری دور بزنید و غیره. ولیکن اولا منو چرا قاطی میکنید ثانیا چرا منو به جرم عدم استقبال از ورزشهای پیچشی سرزنش میکنید ثالثا ولم کنید بائا من دنیام با شما فرق داره 

ساده بودن چشه مگه؟

رفتار پیچیده 
گفتار پیچیده 
پندارات پیچیده
زندگی پیچیده 
روابط پیچیده
چرا آخه؟

واقعا چرا؟

چرا انقد پیچیده آخه؟

یه چیزی بعنوان حسن ختام امشب میخواستم عرض کنم خدمتتون ولی یادم رفت مع الاسف

گزارش لحظه به لحظه

یه چیزی داره توو تنم قیلی ویلی میره

:|

عرضم حضورتون که یه بارم داشتم خیلی جدی باهاش حرف میزدم یهو دیدم توو چشاش عکس دو تا ممه‌س.

هعی

قول داده بود بره ساحل برام از این صدفا که صدای دریا میده پیدا کنه . . .

پ.ن. ال اهمیت فراوان خخخخخ

^_^

توو خواب سیبیلاشو با نوک انگشتاش مرتب میکنه و تاب میده! من انقد از این حرکتش میخندم تا بیدار شه :))

:|

حرف زیاد دارما ولی گرممه گرممه بله هوا گرمه به من چه که یازده درجه‌س. عوضش چیزش ینی رطوبتش نود و پین درصده. به جون خودم اگه اغراق کنم. برید گوگل کنید اصن. عااااع ئاع.

خودِ خودت

کڕێ بکیش، یه مانگ
نخته‌ێ یه ئاساره
نخته‌ێ تری بنه
نخته‌ێ نری بنه
نخته‌‌ێ تری بنه
بیلا دچادچ بوو
شه‌وانمان تا سوو
ئاساره‌مان کوو بوو
نخته‌‌ێ تری بنه
نخته‌‌ێ هزار تر
ملیارد‌ێ ئاساره
ئه‌مانێ مانگ
فه‌قه‌ت یکه‌ێ
وه‌یشه تنی.

***
خطی بکش: این ماه!
هر نقطه یک ستاره!
نقطه‌ای بگذار؛
نقطه‌ای دیگر،
نقطه‌ای دیگر،
بگذار تکثیر شوند:
شب هامان تا صبح!
ستاره‌هامان جمع شوند،
نقطه‌ی دیگری بگذار،
هزاران نقطه‌ی دیگر،
میلیاردها ستاره . . .
اما ماه!
که فقط یکیست :
آن هم تویی.



حسین شکربیگی

پ.ن. در گودر کامس کشفش کردم. هم اصل شعر و هم ترجمه‌اش را. و چه خوب :)
پ.پ.ن. مع‌الاسف من کردی نمی‌دانم اما جسارتاً یکی دو تغییر کوچک در ترجمه‌ی شعر دادم که به گمانم فارسی شعر را زیباتر و ترجمانش را احیاناً صادقتر میکند. شمایی که اصل زبانش را می‌فهمید، اگر اشتباه کردم بر من ببخشایید. 

والا

به من چه شما با شما اختلاف دارین؟ من که نه با شوما نه با شوما مشکلی ندارم. اطوار زیادم دربیارین میگم گم شین بینیم بائا.

تو رو نمیگم

با پوزش فراوان ولیک بلی از اونجایی که بنده هم یک موجود زنده‌ام گاهی نفهمی‌ها و اشتباهات احمقانه‌ی اطرافیانم آزارم میده. پوففففف

به دهنده یک چیز داده میشود. به دهنده‌ پاسخ صحیح

آستانه‌ی رفتنم از دستم در رفته یا چی؟

اسمایلی اشک ذوق :ی

+ كتاب كورى رو خوندي؟
ـ  اره دخترم. چطو؟
+ ميخوندمش همش تصورم این بود که زن دكتر تويي. مهربون بود مث تو . . .
مجبوری مگه عزیزم؟

چیک چیک چیک

بارون میاد 
وقتی بارون میاد ینی آی شری بسه. بیا بیرون. اونجایی که هستی نمون. بکن؛ به فتح و شدّ کاف.
حتی سیگارم اگه بود کام نمیداد. 
قدم زدن تا بینهایت شاید حالا.
یا فرو رفتن توو آب تا صبح روز بعد. شاید.

هممممممتون

همتون دوس دارید دروغ بشنوید. دروغای قشنگ قشنگ. 
جالبیش اینه که جفتشونم باهم موسیقیشونو خفه یا عوض میکنن!

Silence

رفتم گورد دات آس باورم نمیشد کسی هنوز باشه که منو بشناسه یا بخونه حتی! اشتبا فکر میکردم. بچه‌ها با محبت زیااااد . . . غافلگیر شدم . . . اونجا هنوز هم دنیایی بر پاست و زندگی ای در جریان ست . . .  گنجیشکایی که حتی نمیشناسمشون ولی وقتی خسته میشن میان لب آشیونه میشینن و سکوت میکنن یا شاید حتی جیک جیک. فاصله‌شون زیاد بوده. صداشون آشنا نبوده به گوشم. من حواسم نبوده. من ندیده بودمشون. عزیزای کوچولوی من . . . دوسداشتنیای غرغروی من . . .
باری عبثکده‌ای بیش نیست. انباری از غم و درد یه مشت شکارچی و گنجیشک؛ همه زخمی. در هم. حس من؟ خسته‌م خسته و بیزار از شدت این پوچی.
بیاید بیاید غراتونو وردارید بیاین سراغم
هدفون میذارم آهنگ اون یکی میره رو اصابم درمیارم آهنگ این یکی 

آیا میدانستید . . .

که من یه شری قطبی‌ام. مث خرس و خرگوش وسنجاب و روباه و بقیه موجودات قطبی ِ پشمالو و سفید و ملوس. البت من نه پشمالوئم نه اونقد سفید نه حتی ملوس. ولی خب یه موجود قطبی‌ام. هوا که از ده دوازده درجه‌ی سانتیگراد میره بالاتر گرمم میشه عین بستنی یخی زیر آفتاب آب میشم. بفهمید اینو. من در عین اینکه گوله‌ی آتیشم طاقت گرما رو ندارم. درکش سخته برای شما ولی دلیل نمیشه در درکش سعی هم نکنین. پوف

^_^

عرضم خدمتتون که یکی از چیزائیم که خیلی توجهمو جلب میکنه حرکات دست آدماس. نه فقط موقع حرف زدن. کلاً

استخفرلا تف تف تف

خوشم نمیاد احیاناً از خوبیام به یه شخص ثالث تریف بشه. دلیلش ساده‌س. اون شخص ثالت هیچ اتفاق خوبی براش نمیفته. یا حسادت میکنه یا در بهترین حالت غبطه میخوره. یا باور نمیکنه و فک میکنه تریف کننده داره بلوف میزنه یا باور نمیکنه و فک میکنه حالا . . . یام اگه طرف تریف کننده رو خیلی دوس داشته باشه خیلی ساده‌تر فک میکنه حتماً کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه‌س وگرنه مگه میشه و فلان. بعد نتیجتاً یا از من بدش میاد یا از تریف‌کننده یا از خودش به خاطر نداشتن کسی محض تجربه‌ی تعریفای تریف کننده. اینه که همین دیگه. ای بابا همه چیو که نباید انقد دقیق و موشکافانه، بی‌پرده توضیح داد.

شانس

میگه تو از تریاکم بهتری. دندونم درد میکنه وگرنه حتماً میخوردمش. تریاکو نمیگم کسخلا. 

اسمایلی بغض

di ldgd,k shgi hc nhnhal ofv knhvl
ترجمه‌ش دقیقاً میشه یه میلیون ساله از داداشم خبر ندارم.

پوف

خعلی حس بدیه. کاریشم نمیتونم بکنم. کار از کار گذشته ینی. 

یاچی

در مربا رو باز کرده با عجله قبل از اینکه کار از کار بگذره بهش میگم قاشق نداری انگشتتو نکنی توشااااا میگه باشه هنوز سرمو برنگردوندم زبونشو میکنه توو شیشه‌ی مربا . . .

:'(

من همچنان دارم از درد میمیرم. گفتم در جریان باشید بهتره

:|

:))))))))))))) نکنید خب. من دندونم درد داره منو نخندونید ملت. واقعاً دنبال چی میگشتید که واژه‌ی " *** وطنی" رو سرچ کرده و باهاش به وبلاگ من رسیدید؟ 

خودتونید

باید اعتراف کنم خیلی حال میده وقتی هر بار تف میکنم تفم خونیه. حس آرتیستی بم دس میده. خخخخخ

با تچکر

دندونای عقلمو کشیدم دارم میمیرم از درد لدفن کرم نریزید
+ دوس نداری کار ترجمه کنی؟
ـ  دوس دارم ولی سوادشو ندارم
+ دروغ هم خوب میگی
ـ  نوکرتم نظرلطفته
بعد من دو هفته پاشم بیام ایران چجوری به همه برسم؟
اگه بشه خیلی خوب میشه

مهمه

خودتونو توو آینه نگا کنید ولی نه به قصد درست کردن سرو وضعتون
من انقد دوسِت داشتم انقد دوسِت داشتم انقدددد دوسِت داشتم که . . .
+ باور کن به قرآآآن حالا درسته من به قرآن عتقاد ندارم ولی به جان تو! 
ـ هاا :|

شاهین

 واقعا پتانسیل اینو داره که آدمو از خنده بکشه

^_^

انقد دوسش داشته باشی که به خاطرش از آب بازی توو حموم بگذری 

یه دل میگه برم برم یه دلم میگه مرض

مسخره‌س مسخره. از اینور با رئیس بیمارستانمون دعوا کردم گفتم من نمیام از اونور دلم براش داره میسوزه. دارم خودمو راضی میکنم که برم . . .
دوسشون ندارم. نمیخوام برم. مجبورم نیستم که. هستم؟ وژدانا هستم؟ هوم وژدانا هستم دیگه :'( مژبورم ولی نمیفمم. میفمی؟

پوف

خوب نیستم خیلیم بدم. مخلوطی از حسای خوب و بد. پریشانم. آشفته‌ام. بیقرارم. نه اصلا خوب نیستم
+چه غلطی میکنید؟
ـ  مماچهع

خودکرده را چی؟ شکایت از درد زایمان و فیلان نیس

آدم نباس بین آدما تبعیض قائل شه. دودش بعداً میره توو چش خود آدم. نکته‌ی بعدی هم اینه که آدم وقتی میدونه طاقت شنیدن نع در برابر درخواستشو نداره خو غلط میکنه سوالی که جوابش ممکنه نه باشه اصن مطرح میکنه!

مؤید باشید

فک کنم امشب رکورد تولید *شر در ساعت خودمو زدم 

×××

صد دفه گفتم اینم دفه‌ی صد و یکم: از پایین بیاین بالا از بالا نرین پایین. فشار کمتری به مغزتون میاد. نه که خیلیم باهوشین حالا سر و تهم میخواین مطالعه کنید؟ نچ نچ نچ

^_^

نفس نفس نفس اسمایلی نفسهای چیز اصن. واو. وای. آه. اوه. عوفففف اصن . . .
اگه قول بدین دستاتونو بذارین زیر سرتون و تا آخر کلیپم بذارین همونجا بمونن، بعدشم اگه تا الان بیدار بودین بیگیرین بخوابین، اگه‌م تاحالا خواب بودین برین دنبال کار و زندگیتون؛ یه لینک دیگه‌م براتون میذارم که نهایت حظّو بکنید.
فقط
فقط اگه دوشواری قلبی دارین قبلش هارد ماردتونو ترتمیز کنین که بعداً روحتون شرمنده‌ی خونوادتون نشه به‌امیدخدا 
خدمت شما:
به همین سادگی
چقد خوب
چقد شیرین
چقد جذاب و خواستنی

این دو تا بی‌نظیرن


بیدارم بائا 

چیشده؟

ـ  بکش
+ نمیکشم 
ـ  دِ بهت میگم بکششش
+ نمیکشم
ـ  ** بهت میگم بکش
+ نمیکشم برادر من نمیکشم
ـ خب نکش
+ خب باشه حالا بده یه پک بزنیم 
ـ  نمیدم
+ اذیت نکن دیگه جون من بده
ـ  نمیدم
+ چرا؟
ـ  نمیدم مال خودمه نمیخوام بدم
+ خو چرا تارف میکنی پ؟
ـ  مال خودمه دلم میخواد تارف کنم
+ خو پ چرا نمیدی آخه؟
ــ مرض دارم آقا. مال خودمه دلم میخواد تارف کنم، ندم
+ خب نده
ـ  نمیدم 

رابین جان دیگه غصه نخور کمکای غیبی توو راهه

میتونم کمکش کنم و احیانا در این زمان و موقعیت تنها کسی هستم که میتونه کمکش کنه ولی کونشو ندارم. نه گوخوریه به کالیبراسیون ربطی نداره انرژیشو ندارم. واقعا ندارم. نمیکشم. سعیمو میکنم حالا. واس خاطر دل شوماها. خوب شد؟

بگو از کجاع بگو از کجاع آوردی

داشتم از در میرفتم بیرون یهو درشو وا کرد گف میتونم یه چیزی ازت بپرسم؟ گفتم بپرس. گف تو این نیروی فوق‌العاده مثبت و ظاهراً لایتناهی‌ای که توو زندگیت داریو از کجا میاری؟ من خیلی دنبال دوربین گشتم که توش زل بزنم. زل بزنم؟ زااااااااااار میخواستم بزنم :)) نمیدونم در مورد من چی فک میکنه. ینی میدونم همون فکرایی که همه میکنن. ولی خب گمان میکنم اگه قیافه‌ی "پوکر فیسم" اون لحظه ثبت میشد، حتما به عنوان عکس برتر قرنی چیزی مورد تقدیری چیزی قرار میگرف. 

هاهاهااااا چقد بامزه‌س که صداتون نمیرسه

چقد بی‌حواسید واقعاً. من نگفته بودم یادم بندازید بعداً راجع به این زنه، همسایمون یه چیز براتون تریف کنم؟ نگفته بودم؟ واقعاً که. حالا تریف کنم؟

به تخم کفتر اصن

ها کشف جدیدمو بگم. موهامو کوتا کنم سنم به زیر هیجججده تقلیل پیدا میکنه. حالا شوما هر چی دوس داری فک کون

تقلای عبث

اینهمه اینجا ور زدم هنوزم همون حالی‌ام که بودم

:*

غصه نخورید همه چی درست میشه

در دماغ من چرا گرده‌هاتونو می‌افشانید آخه گیاهان خنگ

همینجوری ادامه بدم به عطسه کردن صب شیکمم به صورت کاملا ورزیده و شیش تیکه توو آینه بهم چشمک خواهد زد

شری درونم

میتونم ساعتهای نامحدووود در تنهایی و سکوت مطلق با آب یا آتش یا نور بازی کنم و لذت ببرم. آرام باشم و دلخوش. با اعداد هم.

بعله

میشه منصف نبود و راحت مُرد

آب دوث دارم

سرم میخاره وقتم دارم بخارونمش ولی سوالم اینه که چرا انقد میخاره. جوابشم میدونم البته. نخیر عنا کثیف نیس من یه گربه‌ی دلفین صفتم ننه‌م حتی گاهاً اذعان داشته اردکم. سر و تهشو بزنی ـ سر و ته روزمو ـ یا توو حموم زیر دوشم یا توو استخر و دریاچه و زیر بارون و در حال آب بازی و این قیبل کسکلک بازیا. افتاد؟ خب شکر. بریم که داشته باشیم ادامه‌ی برنامه رو . . .
روطوبت هوا خیلی بالاس همون یکی در میونم نمیتونم نفس بکشم

ماعان شری مُرد از بس که انرجی ندارد

اینهمه گنجیشک دارم از هیشکدومشون خبر ندارم جز تعداد اندکی که خودشون میان آشونه سر میزنن جیک و جوک میکنن و میرن
گشنمه اشتها ندارم ترجیح میدم بمیرم ربطیم به گشنگی نداره

شِلی کو؟ شِلی رفففف فففف ففف

من قبلنا اینجوری نبودم که یه روز درمیون زپرتم دربره مریض شم له شم لاغر شم محو شم ناپدید شم فیلان. بلاربا دارم بعله قبلنام بلا زیاد سرم میومد ولی قوی بودم ورزشکار بودم بدنم مقاوم بود زود سروته قضیه رو هم میاورد تموم میشد. الان ولی مدتیست بسیار بسیار طفلکی شدم. عمق فاجعه در حدی که دیگه دکمه و زیپ شلوارامو لازم نیس وا کنم که برم توش. همینجوری عین گونی یا کیسه‌ی کانگرو میپرم توش. کمربندم خدا رحمت کنه دیگه حناش پیش شلوارام رنگ نداره باید دس به کمر را برم. ماشالا در فاز هر روز محوتر از دیروزم هستم، ینی هر روزم لباس نو بخرم فرداش همین آش و همون کاسه‌س

دووـ‌ وا کونید بزنیم و نخوریم

سر صبح باید برم دعوا

جداً

چقد آدم باید شوربخت باشه که نه تنها از عزیزش دور باشه بلکه حتی نتونه یه بسته‌ی پستی یا دو تا شاخه گلی که دوس داره واسش بفرسته . . .
پ.ن. مریضید شما؟

حامی

حامی داشتن جزو قشنگیای زندگیه. اگه دارید قدرشو بدونید
خسته‌م
میدونید؟
حالم خیلی بده

به همین سوی چیشام قسم

به ننه‌م گفته شوما رو خاطرم نمیاد ولی دخترتون عین دختر خودمه خوب یادم میادش

شانس دیرررری

جعبه‌ش پلمپ شده بود ولی توش خالی بود :|
سرگیژژژژه داشتم از صب. روزم به گا رفته اعصاب ندارم.
مچکرم خوب نیستم

حالا حتمنم نباس بشینم هر پوزیشن دیگه‌ای هم باشه مقبوله

دلم میخواد به صورت کاملا تفننی بشینم گریه کنم

بوم بوم بوم زارت

دلم میخواد انقد کله‌مو پش سر هم بکوبم توو دیوار یا رو میز تا عین هندونه ـ تصور کن یه صدایی شبیه صدای شیشکی مثلاً ـ قاچچچچ شه از هم بپاچه. به به مممممم
تالا با لکنت زبان در خدمتتون بودم؟ 
نبودم؟
خب پس خیلی چچچچاکککریم

دکتر

میشس جلو آینه‌ای که عکس زنش کنارش بود حافظ میخوند و شرابشو مزه‌مزه میکرد
میگف شراب آدمو خونوادگی‌طور مست میکنه

...

گفتم اگه یه روز مامانم بهت یه هدیه داد بهت میگم
الان دارم فک میکنم آیا انقد خودخواه هستم که بذارم تا اونروز کنارم بمونی؟

دیروز یه گنجیشک جدیددار شدم. اسمش سمیرائه

:(

شاهابم گم شده نیست لابد چون خیلی‌وقته بی‌آرزو موندم

دست و بالم بنده ننه

پیرو همون ویژیگیای عجیب غریب فرابشری‌ای که دارم یه سری ویژیگیای جدیدی کشف کردم که متاسفانه به دلیل مشکلات سوق‌الجیشی نمیتونم ازشون بهره‌ای ببرم. حسم شبیه یه بچه‌ای تخسه که یه هلاهُب هوس‌انگیز پیدا کرده ولی نمیتونه باهاش بازی کنه چون اتاق جا نداره و هر وری بخواد قر بده میخوره به یه چیزی :))

سلامتی رفقا

آب حیات عشق را در رگ ما روانه کرده لامصب :)))

پ.ن. خدا لطفی رو رحمت کنه در جستجوی گریه بیدش برخوردم به آب حیات عشخ شهرام خان ناظری. حالمو بسیار خوب کرد. 

شاید

شاید دنیام واقعا قشنگتر بود اگه گوشام کر بودن

خوشبحال کرا

مخ پسره‌ی بدبختو جوئید
واقعا براش طلب صبر دارم 
با این وجود باز سوتیاش هرروز بیشتر از دیروز

پوف

خدای آرامش بود ولی جلوت بغض کرد
خدای غرور بود ولی التماست کرد
برمیگردم.
حتما.
هع.
گلاب منو یاد کلاسیک ترین و ملوسترین مادربزرگ دنیا میندازه. 
بریم فالوده بخوریم؟ 

آدمیست دیگر. بی انصافی در تار و پود جانش است

خب مسلما خیلی غمگینه اینکه جونتو واس یکی بدی بعد بگه تو واس من چی کار کردی یا بگه خب باید میدادی.

برای دختری که چون بیشتر از خودم دوستش دارم ندارم

یکی بود یکی نبود 
غیر از خدا و مردم شهر که همه خواب بودن
زیر آسمون خاکستری یه شری کوچولو بیدار بود
یه شری عاشق یه شری بلندآرزو یه شری پرانرژی
روزا تند و تند گذشتن و رفتن تا که تقویم رسید به دهم اردیبهشت 
بخواب دخترکم بخواب عروسکم
یکی بود یکی نبود 
غیر از خدا و مردم شهر که همه خواب بودن 
زیر اسمون سیاه و کبود یه شری تنها بیدار بود
یه شری با پیرن سیاه و چشای قرمز یه شری با مشتای گره کرده
یه شری که دلش مث آرپا چای در طغیان بود و بوی ویرانگری میداد
لالا لا لا بخواب دخترم بخواب عزیزکم
یکی بود یکی نبود 
غیر از خدا و همه مردم شهر که خواب بودن 
زیر آسمون قرمز شهر یه شری ساکت بیدار بود
یه شری که آماده رفتن بود یه شری که با خودش یه عهد بسته بودو
حالا وقت وفا کردن به عهد بود وقت عمل کردن به قول شرف
وقت کنار زدن ابرا وقت رسیدن حق به حق دارا.
لالا لا لا گل مامان، چشاش قرمز شده دخترم، چرا نمیخوابه دختر مامان؟
سحره. نزدیک سپیده دمه. وقت طلوع آفتابه. 
چیه دخترم؟ چیه قشنگم؟ عروسک من چرا نمیخوابه؟
قصه بگو 
یکی بود یکی نبود
غیر از خدا و همه مردم شهر که خواب بودن
زیر گنبد کبود که با وجود آفتاب دیگه نیلی و طلایی شده بود
یه دخترک قشنگ با آرزوهای رنگ و وارنگ 
با دو تا چشای بادومی و قشنگ 
قوی و محکم مث کوهی از سنگ 
بلندآرزو و امیدوار مث درخت سرو و سپیدار 
با خودش عهد کرده بود که قوی باشه و بیدار

موچول اینا

میخواستم نوتایی که قدیما توو پلاس و گودر نوشته بودمو همونجوری اسکرین شات‌وار بذارم تو یه پیجی ضمیمه‌ی همین من و گونجیشکام که همشون یه جا باشن حالا قابل و ناقابل در هم. لیک حوصله و انگیزشو ندارم. 
حتی حوصله‌ی درست کردن دفتر کمیکی که قرار بود با کاراکتر شاهین و بر پایه‌ی نوتاش بسازمم ندارم.
خسته‌م
خاکستری
خراب
خوب ِ خوبم . . .

در راستای دایورت ریحانه‌ها

رج لبم بوی سیگار نمیدادا ولی وقتی میزدم حس میکردم انگار همین الان سیگارکشیدم. یه هفته گذاشتمش در هوای آزاد بسته‌ی اتاق الان خوب شده دوباره بوی توت فرنگی میده. خیلیم هپی
مجاش کجاس؟
اذیتم میکنه اینکه کسی بد یا اشتباه شعر میخونه. شعر خوندن هم هنره خب. دانش و احساس و استعداد خاص خودشو میخواد. حتی هر شاعری الزاما شعرخوان خوبی نیست کمانکه شعر خودشو بخواد بخونه.
و تقلید که بدترین گناهه.
ژستاش منو یاد فریدون فرخزاد میندازه

:|

یاسی و سپهر الهی که شهرام شب پره یا شرام صولتی یا شهروم کاشانی حتی، تا صبح توو خوابتون برنامه زنده اجرا کنه.
این آهنگ من یه پرنده‌م از سرم بیرون نمیره که. دهنم سرویس شد نصوه شبی 

اسمایلی یه شیکمو

یه درخت دارم که تابستونا لواشک میده زمستونا مربا. هیشکیم جز من نمیتونه میوه‌هاشو بخوره. اسمش مث درخت همیشه باهار درخت همیشه شریه. خودش اینطور میگه البت. من ادعایی ندارم. من فقط دوسش دارم.  ب ب