عع

سر یه مریضی داد زدم  ولی بعدش دلم براش سوخ هعی هعی... نمیتوانم که اتفاق افتاده رو برش گردونم ولی خب رو اعصاب بود :| ناراحتم نیس از دستم که بخوام از دلش درارم اینائا اما از دست خودم ناراحتم که وقتی میدونم بعدا دلم میسوزه یا ناراحت میشم چرا اون موقع جلو خودمو نگرفتم. البته شک نکنید که چی؟ اصن یقین بفرمایید یک ثانیه دیگه اوشون به جویدن اعصاب من و من به کنترل اعصابم ادامه میدادم الان اینجا نبودم بلکه دیار باقی رو شکافته بودم و ریق فیلانو سر کشیده بودم ولی خب دیگه نبائاس عصبانی میشدم. آی دهتر که عصبانی نمیشه.