خو لامصب من خواستم غُبارَه رو بزدایم دیگه. تو ام که فراموش نمیکنی و توو مرحلهی ترَک سرخودی که. چه گرم وسردی میخوای بشی دوباره؟ حالا اصرار نمیکنم. از کسی توو دنیای مجازی و حقیقی که پنهون نیس از تو ام نبوده هرگز؛ ولی تکرار مکرراتوار اعتراف میکنم چنان آدم مزخرفیم که بودن و نبودنم جفتش فاجعهس. خودت تصمیم بگیر کدومشو ترجیح میدی.
پ.ن. میدونی لابد خودت اما جاست فور محکمکاری من موجود دم دمی مزاجی نیستم که یه روز حال کنم برم یه روز دیگه حال کنم برگردم که باعت تعدد ترَکات شم. میدونستم که هنوز منو میخونی و میدونی که میخونمت و هنوز فراموش نکردی و الباقی ، وگرنه هیچوقت قصد تازه کردن زخمتو نمیداشتم و هنوز هم.