چن تا کاشم من داشتم

لطف چیه؟ رفاقت لطفه؟ یا دوس داشتن؟ یا مهم بودنت؟ یا خواستنت؟ و چیو فراموش نمیکنی؟ "من" این وسط چه اهمیتی داره که فراموشش نکنی؟ تو چیزی رو که نباید فراموش میکردی فراموش کردی براتم مهم نیس. میخوام چیکار حالا "لطف"نکرده‌ی منو فراموش نکنی؟ تو خودتو فراموش کردی! منم که مریضم دیگه. میدونی که. نمیتونم بگم به من چه. با اینکه میدونم به من چه ولی نمیتونم دیگه. میبینی که. بعد دیگه اینکه من نمیتونم اون حال و احوال بدت که به روتم نمیاری رو، ببینم و برام مهم نباشه خب. البته اینم مشکل منه نه تو ولی کاش میشد کاریش کرد. کاش میشد خودتو گول بزنی و کمی زندگی کنی. یا بخوای خودتو خوب کنی یا واسه خودت دلخوشی درست کنی. کاش رفاقت منو لطف نمیدونستی یا فک نمیکردی که توام واسم مث مریضامی. کاش میگفتی باشه. کاش میدونستی . . .