آبستنم آبستن یک نطفهی بی نقطه،
آبستنم آبستن یک طومار شبیه خطبه،
آبستنم آبستن فریاد یه خروار دردم،
آبستنم یه مادر پر از زخمای سردم
آبستنم آبستن! یعنی که باردارم
بار مثبت کاذب
بارِ شدنِ صاحب
بار گناه بدبخت کردن یکی دیگه
بار زندگی کردن بی خطر و به یک سبک دیگه
بار به اجبار درک فلسفهی هستی
بار به اختیار ترک شوخیای دستی
بار خداحافظی با شبای مستی
بار قبول مسئولیت از سر عشق و سرمستی
تا دلت بخواهد از این بارها دارم. باردارم. باردارم. . .