یکی اینکه وقتی کسی در قبال خودش ازم انتظار عبث داشته باشه، یکی اینکه برای کسی کافی نباشم ینی بیشتر از اونی که هستم بخواد باشم! چون من همیشه تا آخرین درجهای که بتونم هستم و وقتی نیستم ینی یا نمیخوام یا نمیتونم بیشتر باشم.
یکی دیگه اینکه یه سوال یا یه درخواستو که یک بار بیجواب گذاشتم یا رد کردم تکرار کنه؛ حتی فقط یک بار دیگه! و بدتر از همه اینکه حرفا رو بپیچونه، تعبیر و تفسیر کنه و/ یا فرت فرت دچارسوءتفاهم بشه! و آخر اینکه خودش نباشه و جلوی من ماسکش همچنان رو صورتش باشه.
پ.ن. تصحیح میکنم: بدتر از همه اینکه به دوسداشتن من نسبت به خودش یا به نیت خوشم شک کنه.
پ.پ.ن. اندکی مداقه کنید خیلی راحت مشخص میشه چقدر آدم مزخرفیام. خجالت نکشید خودم بش اذعان دارم. و تنهایی را بسیار دوست. ضمناً صداقت همیشه بهتر از پیچش در لفافه و الباقی راههاست.
پ.ن. تصحیح میکنم: بدتر از همه اینکه به دوسداشتن من نسبت به خودش یا به نیت خوشم شک کنه.
پ.پ.ن. اندکی مداقه کنید خیلی راحت مشخص میشه چقدر آدم مزخرفیام. خجالت نکشید خودم بش اذعان دارم. و تنهایی را بسیار دوست. ضمناً صداقت همیشه بهتر از پیچش در لفافه و الباقی راههاست.