من هنوزم نگر انم

من هنووووز هم شبهای زیادی در فکر لبخندِ امیرم و داغ نهفته در صدایش
و یاد رامین که پزشک وظیفه‌ بود و به جرم دانستن چیزهایی که نباید می‌دانست محکوم به مرگ.
و خیلی‌های دیگر که بعضی‌هایشان را شما میدانید بعضی را نه . . .
من هنوز از هیعچ چیز نگذشته‌ام.