ان در احوالات

دوس ندارم میزکارم شلوغ باشه ولی بازار شامی برپاست الان روش :| 

اسمایلی ناز کردن کودک درون خودم

بلیط کنسرت پینک فلوید و سفرش آخه؟ چقدر عاشق بودم . . . آخی

خوابم

هم میاد هم نمیاد

باز خوبه حامله‌ نشده حالا

سنجابم سیگاری شده :|

همه

دووووس دارن فقط دروغای قشنگ قشنگ بشنون
و اگه راست بگید مغزتونو بدون شک انقدرررر می‌گایند تا از گفته‌تون پشیمون! نه تا به گه خوردن بیفتید. به همین کیبرد قسم.

^_^

صدای خُرخُرم جزو فتیشا حساب میشه؟
خوابم میاد دوشم نگرفتم هنوز

هعی

شورت نیم‌وجبی قلاب‌بافی شده : چل و شیش یورو!
برم نخ بخرم بیام قلاب‌بافی کنم شورت ببافم بفروشم بلکه بتونم یه سروسامونی به زندگیم بدم. والاع

ال سطح روحیه

دیشب توو بیمارستان یه پیرزن هشتاد و اندی ساله در حالی که فک میکرده پرستار بعد از عوض کردنش اتاقو ترک کرده، دستشو کرده توو پوشکش و شروع کرده به جق زدن! 

آشغالای معطری خواهم داشت

برای سطل آشغال اتاقم کیسه زباله خریده‌م اومدم بازش کردم دیدم نه تنها رنگشون صورتیه بوی گلابم میدن :))

:|

تداخل نیاز پیدا کردم از هیچ کدومم نمی‌تونم به نفع اون یکی بگذرم
بفرما ماعی خخخ

22:22

امروز هر وخ چشَم به ساعت میفته ساعت جفته. آلمانیا معتقدن وقتی اینجوری میشه یکی داره به آدم فک میکنه که خب میدونم این روزا چه به حکم این خرافه و چه نع کی داره هی به من فک میکنه ^_^  ولی قدیما با تابالوگام که خودش یه باغ‌وحش بود توو تمام این ساعتا و دقیقه‌ها خاطره داشتیم و قرار بود ساعت یازده و یازده دیقه‌ی یازدهِ یازدهِ دوهزارویازده در فاصله‌ی یازده سانتی هم بایستیم و عکس بگیریم که نشد.

دلفین

میخوام برم ماهی بیارم بخورم. امروز روز ماهی بود آخه. صبونه بیرون بودم و اولین خوراکی فروشی‌ای که بهش رسیدم فقط همبرگر ماعی داشت. تالا ناشتا ماعی خوردین؟ بخورین طوریتون نمیشه :)) عرضم خدمتتون که ناهارم به علت صبح بیرون بودگی و ناهار نداشتگی تن ماعی خوردم که خب حرکت جدیدی نبود بعدشم که الانم ماعی سرخ کرده میخوام بخورم. ینی راستش خیلی حس گرسنگی ندارم چون روزای کمی توو زندگیم هس که من سه وعده بخوام غذا بخورم و اینا. ولی الان میخوام برم ماعی بیارم بخورم که روزمو بتونم به عنوان روز ماعیخواری نامگذاری کنم. دچار فراوانی ماهی شدم. دختر ماهی شدم. ب ب چه ماهی شدم. هارهارهار چتم خودتونید 

coming soon

بلی میدونم خیلی وقته گفتم داستان سنجابا و بقیه چیزا رو براتون اینجا ریشر میکنم و نکردم. تعذر. تعذر. تعذرات ملت

کوآلام

به کراوات میگف کرِوات 

اسکیمو با کراوات قرمز

+ تو اینو بپوشی من چی بپوشم همرات اونوخ؟
ـ  اونا چیه اسمش شبیه اسکیموئه؟
+ [خیلی عادی] اسموکینگ؟ 
ـ  آره آره همون

پیشی


قصه‌ی من همونم که یه روز

/\ /\     /\ /\     /\ /\     /\ v  
                              /\v 
                      \/ /\     \/ /\
    \/ \/      \/ \/       \/ \/      \/ \/    
                     \/ \/
               \/              \/ \/                        
                        /
                  \

پ.ن. می‌نویسمش براتون 

من هنوزم نگر انم

من هنووووز هم شبهای زیادی در فکر لبخندِ امیرم و داغ نهفته در صدایش
و یاد رامین که پزشک وظیفه‌ بود و به جرم دانستن چیزهایی که نباید می‌دانست محکوم به مرگ.
و خیلی‌های دیگر که بعضی‌هایشان را شما میدانید بعضی را نه . . .
من هنوز از هیعچ چیز نگذشته‌ام. 

با تو من*

آیدا
آیدا
آیدا
آیدا
آیدا
آیدا
آیداااا
هیچ میدانی که روشنی دوچندان بامداد همه وامدار توست؟
میدانی که تو و احمد نماد عشقید در عصر قحطی عشق؟
میدانی ستودنی هستی گرچه بیخبران ابله نمی‌ستایندت؟

*از با تو دیگر تنها نیستم با صدای خود بامداد
بیدل 
داریوش
بوف کور

بوالعجبا

ادعای دانستن ادبیات و فلسفه و عرفان داشته و یکی از بایزید ندانسته!

چرا؟

یاد ماکان و فرنگیس افتادم و چشمهایش
و بزرگ
بزرگ علوی

شاید

می‌گفت شبیه سرهنگ صد سال تنهائی‌ای، در پایان کتاب

یالا

کدومتون زدین نمکدون دلمو شکوندین یا نشستین اونجا انقد زار زار گریه کردین که من دلم داره اینجوری شور میزنه؟

^_^

که حس کنه از داشتنت خوشبخته
هرچقد فک میکنم چی میخواستم بنویسم یادم نمیاد

دو نخطه دل

همیشه‌م آدما از قصد همو زخمی نمی‌کنن ولی خب آدمی که  می‌زنه کسی رو زخمی می‌کنه دیگه خودش نمی‌تونه رو زخمش مرحم بذاره. بخواد هم نمی‌تونه. رسمش همینه.

:|

ممدم که نیس 

ذوق کودکانه

یه بارم واسه‌ی نهنگم یه کادو خریدم بعد از ذوقم نزدیک بود برم بهش بگم چی خریدم 

ته خوشی

وقتی بی‌تابی و سراغم نمیای ئو که نمی‌دونی . . . ولی وقتی بی‌قراری و از خواب ناز بیدارم می‌کنی رو که میدونی؟

رف تنها ما ندن ها

+ من هنوز توو ۹۰ موندم
ـ من توو ۷۸. . .

که مبادا . . .

دلشوره‌های رنگ و وارنگ دارم 

lnnl

زنگ زده میگه: پایه ای بعد شام بیام دمبالت بریم شام؟

محرمانه

مجا مجا مجا . . . مجا قربونت برم‌ مجای غمگین مجایی که آزارت دادم مجای معربون . . . میسینگ یو

ناگفته‌ها

راستی از زنم هیچ وقت براتون نگفتم. آره من زن دارم. اسمش راعله‌س. بقیه‌شم ناموسیه جاش اینجا نیس 

. . .

یادم نیس دقیقا کِی فقط میدونم از لحاظ تقویمی مدت زیادی نیس اما از لحاظ تحقیقی خیلی وقته دیگه مث اونوقتا که با تب 39 درجه‌م با کمال میل میرفتم سر کار و احساس خستگی نمی‌کردم ـ نیستم. انقدر خسته‌م که از الان دارم فکر میکنم فردا با چه انرژی و انگیزه‌ای برم بیمارستان. . . 

هوم

رضا بروسان میگه چون بياباني دور افتادم از خودم و پوسيدم چون پايه‌هاي پلي در آب . . . 

U2


U2


سند منگوله‌دارم داره

اینـجـا از تعلقات شخصی منه خب؟ گفتم شومام در جریان باشیت
پ.ن. کاش دستم بش میرسید :| 

هنوزم

هنوزم باهارا باد که میاد درختای خیابون پشتی مث عروس داهاتیا رو سرم بارون گلای صورتی میباره
هنوزم تابستونا توو زل آفتاب لپای من گل میندازه و من شبیه عروسای آفتاب مهتاب ندیده‌ی خوشکل و داهاتی میشم
هنوزم زمستونا دونه‌های برف که رو موهای بیرون ریخته از زیر کلاهم می‌شینه و مث نگینای نقره‌ای برق میزنه، بچه‌ها منو با انگش به ماماناشون نشون میدن و میگن عروس عروس
فقط . . . هنوزم پاییزا جای تو خالیه که از توو خیابون برگا رو جم کنی، عین خل و چلا توو اون سرما توو آب استخر بشوریشون، رو بخاری نفتی دوباره خشکشون کنی و انقد منتظر بمونی و کمین کنی تا من از راه برسم و تو ناغافل برگارو خالی کنی رو سرم و بچه‌های داهاتی که دست از بازیشون کشیدن و همه حواسشون به مائه، با اون قیافه‌ها و لهجه‌های شیرینشون قاه قاه بخندن و دس بزنن و بادابادا مبارک بادا رو بخون . . .

خودمونو گم کنیم

برم توو یه دشت گل گم شم مثلاً

بابا

میگه منتظر نامه بودی اومد؟
میگم نه چطور؟
میگه نگرانم خب
میگم مهم نیست که فکرشو بکنی عزیزم. نیومدم نیومد اصن
میگه فک کردم مهمه که منتظری
میگم گیرم مهمم باشه نامه‌س دیگه! نگران یه نامه‌ای؟ نگران جون خودت باش قربونت برم
میخنده میگه راس میگی
میدونم هنوز بیشتر از من نگران نامه‌س . . .

زیاد

حالم خوب نیست. اصلا خوب نیست. تازه‌ هم نیست. 
نه اینکه خوشبخت نباشم. هستم. من حتی شاید از معدود آدمهای خوشبخت روی زمین باشم لیک این ربطی به اون نداره. 
پ.ن. چقد خوبه. اینجا چقدر راحتم. جاهای دیگه هیچوقت دلم نمیومد به همین راحتی بگم چقدر بدم. نه اینکه اعترافش برام سخت بود. دلم نمیومد حال بدتونو بدتر کنم. منصفانه نیس یا شاید خودخواهیه همین که اینجا هم . . . ولی خسته‌م. غمگینم و دلتنگم. 
زیاد  
زیاد
زیاد

/دیر

دارم فک می‌کنم تا چن وخ دیگه هنوز ممکنه جذاب یا بامزه باشم؟ 
سی و سه؟
سی و پنج؟
چل؟
بعدش چی؟

دو نخطه بوم

ـ شوخیشم دوس ندارم 
ـ ایراد از غیر نیست درد خودمم
ـ خوب نیستم 
ـ اصلاً خوب نیستم
ـ هر چی رو آب تر باشی کف استخر قشنگتره 
ـ آرنجم هنوز درد میکنه
ـ 1شب بخر]

دو نخطه تو

وبلاگش برام پر از خاطره‌ . . .

همه سحرخیزا

یه بارم ساعت پنج صب خعلی جدی گف شری گفتم جانم گف زود باش پاشو بریم توو ساحل بدوئیم ! من هی گفتم آخه الان؟ اون هی گف پاشو بینم تنبلی نکن. آخر دیدم داره از تخت پرتم میکنه پایین گفتم خب باشه بریم عزیزم. چن ثانیه بعد دیدم خداروشکر داره دوباره خرپف میکنه

سید پوریا

رفتم مُردم برگشتم
لبخند تلخ آلود مث صدای خسته‌ش مث شعراش مث نوشته‌هاش مث دس‌خطش مث اسمش مث حرفای نزده‌ش مث ذره‌های انرژی مث پراناس. از جنس ما نیس.

لقمان بر پسرت

بله درسته من هنوز نرفتم بشاشم
مثانه‌م داره جیرجیر میکنه دیگه
اگه به راه حل دور برگردون سمت کلیه فک میکنین باید عرض کنم اونام از سریای قبل پرن دیگه را نداره 
صبر کنین بر میگردم بازم براتون *شر تراوش میکنم 

بوالعجبا

من مَعلم نیستم ولی وقتی حالم خوب نیس فیوزام خودبخود روشن میشه حماقتاتون میره رو مغزم مجبورم هی تذکر بدم

می‌تراود مهتاف

بضیا راه میرن و چرک و کثافت تراوش میکنن

:|

یکی اون سگا رو از هم جدا کنه

بدبختای منحرف

همیشه که نباید جا یا جایی رو کشید. رنجم میشه مثلاً کشید. حتی سیگارو. یا دردو یا حتی انتظارو

افاضات خودِ بکشم

توفان و طوفان جفتشون درسته. اولی فاربیه و دومی عربی. جفتشون از فعل توپیدن یا توفیدن میاد فارسِلیزه‌شم احیاناً میشه توپان. البته در زبان یا گویش لکی توپان به نوعی بازی با توپ هم گفته میشه! باری. عربیشم که همون طوفانه دیگه. ولی تپشو هر کاریش کنی فقط با ت‌ی دو نخطه‌س مگر اینکه بنویسی طبش که خب معنیش عوض میشه. افتاد؟

با تچدید

تکرر هم هم‌خونواده‌ی تکراره که خب واجه‌ی مقبولیه

تکرار مکررارت بر وزن مقررات

حالم خوب نیس 
ئه گفته بودم؟

الان جیم بود میگف اسانس نه رایحه

 اگه گفتین جیش قندیل بسته شبیه چیه؟
شبیه نباط زعفرونیه دیگه فقط اسانسش فرق میکنه

گندیل

چرا به زندگی نه؟
چون انقد زیاد نیس
نرسیده به کله‌ش بخار میشه توو هوا
البته بخار که نه هوا سرده قندیل میبنده توو راه

به آرمان‌های خودم باعا

به نظرتون برم بشاشم حالم بهتر میشه؟


+ ساقی! ساقیا! ساقی دیوث با تو امااا! 
ـ :|
+ بده من اون لامصبو خودتم گم شو از جلو چشَم حوصله ادا اطواراتو ندارم ک 

خوبیت نداره خانومم

خانواده رد میشه فعشم دیگه نمی‌تونم بدم

به به

یک شبِ یک حالِ خیلی بده
خوشا تا صب تفتیدن

جان مریم چشماتو وا کن . . .

اگه زیبای خفته‌ی ایرانی رو ساختن یادشون بندازین اونجایی که پسره میاد دختره رو بیدار کنه آهنگ جان مریمو پخش کنن
شایدم خواب تو رو ببینم

خوابم نبینم

خسته‌م و دوس دارم تا بهار سال بعد یا حتی خیلی سال‌ها بعد بخوابم

(:

+ کجایی؟
ـ  توو رویای محال

پوف

خسته‌م حالم بده آرنجمم پورد شده فردام کلی کار دارم مشکلات دیگه‌م دارم ولی به دلیل مجروحیت از نوشتنشون صرف‌نظر می‌کنم. 

:'(

آیییییییی آرنجم

خب بابا اگه رؤیت شد گزارششو میدم

زاغی ژوکرو با کلاغ درون سابق فربد و بالانشین حاضر کتابخونه‌م آشنا کردم باشد که این چیز به وصلتی نیک بیانجامد

شمام در جریان باشید

۳ تا نداره

سه عه‌ی صدر پیشششش عه می‌کنیم

ای بابا با دلتنگی‌مان چه کنیم حالا؟

smartتیز

یاد امیر افتادم و ام‌ اند‌ ام که هر وقت میخرم یا میخورم یادش میفتم و داستانهای جذاب و خنده‌هاش بعد از تعریف کردن عجیب‌ترین اتفاقایی که ممکن است برای یک آدم بیفتد و برای او میفتد و بعدش که او با بامزگی تمام برای من شرحشان میدهد/ میداد . . . (اسمایلی دلتنگی:ی) 
بعد نه که امیر منو یاد اسمارتیز میندازه یادم افتاد قدیما مخاطب خاصمان بهمان میگف اسمارتیز. نیشمان وا شد خلاصه و اسمارتیزخوران زندگی را دایورت نموده سر به بالین میگذاریم دیگه :) 
پ.ن. حالا یه دنیام از ما شاکی و ناراضی باشن ما کاری از دستمون برنمیاد که. وگرنه بیمار نبودیم بشینیم اینجا اسمارتیز بخوریم که. فلذا شبتون بخیر

حرف بزن

حرف که می زنی انگار
سوسنی در صدایت راه می رود
حرف بزن
می خواهم صدایت را بشنوم
تو باغبان صدایت بودی
و خنده ات دسته کبوتران سفیدی
که به یکباره پرواز می کنند .
تو را دوست دارم
چون صدای اذان در سپیده دم
چون راهی که به خواب منتهی می شود
تو را دوست دارم
چون آخرین بسته سیگاری در تبعید .
تو نیستی
و هنوز مورچه ها
شیار گندم را دوست دارند
و چراغ هواپیما
در شب دیده می شود
عزیزم
هیچ قطاری وقتی گنجشکی را زیر می گیرد
از ریل خارج نمی شود .
و من
گوزنی که می خواست
با شاخ هایش قطاری را نگه دارد.

رضا بروسان

هنوز همیشه

):)

هر چی چیز یا چیزایی که داری برات ارزش بیشتری داشته باشن به همون نسبت دلشوره‌ت برای از دست دادنشونم بیشتره
حالمان خوش نیس آقا 

از بس که شیکموئه بخونید ذهنش منحرفه

صدا رم با فعل خوردن صرف میکنه :)))

چي‌چي‌ني مانستن زنم تره بال و پر

یه آهنگ گیلکی بامزه‌ی قشنگ: لوچان :)

*_*

+ خوابتو دیدم
ـ  خب؟
+ دچار مشکلات فنی شدم از خواب پریدم
ـ  خاعک ینی چی شد دقیقاً؟
+ هیچی چشات توو خواب جا نشد بیدار شدم
ـ  :|

هعی

یکی اینو درست و با صدای بمی خوش و خش‌دار می‌خوند صداشم اکو میشد تهش؛ من دقایقی لذت می‌بردم.

زرت

آقا مثکه یکی پیدا شد تزای ریشه‌یابانه‌‌ی جامعه‌شناسانه‌‌ی منو یخده درک کنه :))

یک دماغی داشتیم آن هم به سودا سوختیم*

نمی‌دونم غمگینه یا هیجان‌انگیز اینکه وقتی مستی هنوز یاد من میفتی . . .

* بیدل

گنجیشک لالا

همینی که هس نیس. هنوزم همه چی راه داره جونم. فقط من این روزا خسته‌ترم اونم درست میشه >*:<

هوم

+ احساس میکنم برعکس قدیما جدیداً هر چی میشه یا هر چی میگم دیگه هیچ راه حلی براش نداری یه جوری حرف میزنی که انگار ینی همینه که هس کاریش نمیشه کرد باید باهاش بسازی . . .
ـ  :|

جیرجیر جیرجیر جیـــرجیررررر

خونشون جیرجیرک داره. من میدونم دیگه

جلد دومشم زیر چاپه

ترشحات چرکی یک مغز صورتی

پ مث پیشی

پیشیا خیلی خوبن. آدمو عاشق خودشون میکنن. قبل از اینکه بفمید خودشونو جا میکنن توو دل آدم. قبل از اینکه بخوائید یا بتونید از دستشون در برید، گیر میفتید توو پنگولاشون. و البته خب چی بهتر از این؟

نوح دلت باشم نور چشـَم میشی؟

چه غم دیوار امّت را که دارد چون تو پشتیبان
چه باک از موج بحر آن را که باشد نوح کشتی‌بان

سعدی 

اسمشون لیسه‌س : ))

بریم بریم شری جون 
بریم خونمون
بذا بوست کنم 
درست میشه کوچولو
تموم میشه
پاشو بریم خونمون
اسمایلی من و ایمپالام توو جاده
اسمایلی اینسپشن
اسمایلی من و یه نخ سیگار و یه چوب کربیت زیر توفان
اسمایلی بارون لب دریای توفانی، اسمایلی دستا توو جیبا
اسمایلی من تنها 

. . .

من یه شری‌ام یه شری خر

^_^

یکی بود یکی نبود،
زیر این سقف کبود یه شیر بود که یه قطب‌نما داشت
قصه‌ی ما سر نگرفته به ته رسید کلاغه‌م دور ممنوع زد و زودتر به خونه‌ش رسید 

l

من که صد دفه گفتم احوالم در زمان واحد در ابعاد مختلف متفاوته

اوج لذت

شبیه شنا کردن توی آب و یخ ـ یه جایی مث اینجا . . .

فانتزی زمستانه

همین که وقتی داره به چیزی فک میکنه که کهکشانا میان جلو چشاش، زل بزنی توو نگاش و صبر کنی تا برسه به نقطه‌ی تلفیق اشکش از شوق و خنده‌ش از قیافه‌ی مضحک تو در یک قدمی‌ش؛ بعد که رسید دستتو آروم ببری پشت گردنش، در حالی که رو پنجه‌هات واستادی، سرشو کمی خم کنی طرف خودت، گردنتو کج کنی، بری سمت لباش و طولانی‌ترین و لذت‌بخش‌ترین فرنچ کیس زندگیشو بهش هدیه بدی. بعد مچاله شی توو بغلش، یه نفس عمیق بکشی و عطر تنشو حبس کنی توو ریه‌هات. بعد آروم آروم نفستو رو تنش خالی کنی، دستتو بذاری رو قلبش، سینه‌شو ببوسی، چشاتو ببندی و بذاری تا جایی که می‌تونه احساس خوشبختی کنه.
دلت از خوشبختیش خوش شه.

شریولوژی ـ واحدِ شری نیَه گدّی؟

یکی اینکه وقتی کسی در قبال خودش ازم انتظار عبث داشته باشه، یکی اینکه برای کسی کافی نباشم ینی بیشتر از اونی که هستم بخواد باشم! چون من همیشه تا آخرین درجه‌ای که بتونم هستم و وقتی نیستم ینی یا نمی‌خوام یا نمی‌تونم بیشتر باشم.
یکی دیگه اینکه یه سوال یا یه درخواستو که یک بار بی‌جواب گذاشتم یا رد کردم تکرار کنه؛ حتی فقط یک بار دیگه! و بدتر از همه اینکه حرفا رو بپیچونه، تعبیر و تفسیر کنه و/ یا فرت فرت دچارسوءتفاهم بشه! و آخر اینکه خودش نباشه و جلوی من ماسکش همچنان رو صورتش باشه.
پ.ن. تصحیح می‌کنم: بدتر از همه اینکه به دوس‌داشتن من نسبت به خودش یا به نیت خوشم شک کنه.
پ.پ.ن. اندکی مداقه کنید خیلی راحت مشخص میشه چقدر آدم مزخرفی‌ام. خجالت نکشید خودم بش اذعان دارم. و تنهایی را بسیار دوست. ضمناً صداقت همیشه بهتر از پیچش در لفافه و الباقی راه‌هاست.  

شری‌الملوک

یه زمانی به اتفاق یاران معتقد بودم قوت غالبم یخ و کوکاکولا و شوکولات و آبلیموئه. دقت کردم جدیداً به صورت بسیار رادیکال تغییر ذائقه دادم و قوت غالبم تبدیل شده به حرص و یخ و پنیر خارجی

باغ‌وحشیم برا خودم

میگه چشات فقط سگ ندارن روباهم دارن آدمو گول میزنن

با بلوط مثلاً :))

+ برم ایران با ب میرم بام کله‌پاچه می‌خورم
× بام! کله‌پاچه آخه؟ :)))
+ خودم می‌دونم
ـ  بعدشم گشت میگیرتتون منم میام ملاقاتتون
+ ب رو که راحت ول میکنن 
ـ  تو چی؟
+ ب میاد برام آذوقه میذاره منم ول میکنن
× :)))) منظورش وثیقه‌س


باورش سخته ولی خب منم آدمم

می‌ترسم
من 
از
فردای
این
روزا
می‌ترسم

:|

آقا در خماری از ما سوتی گرفتن ماساژم میخوان 

در خربات مغان نور خدا می‌بیند

نیست در دایره یک نقطه‌ خلاف از کم و بیش که حافظ خان این مسئله بی چون و چرا می‌بیند دیگه