بعد همونجوری که داشت تند تند پلک میزد گف قلق منو نمدونه و نمدونه چیکار باید بکنه. من میدونستما ولی بش نگفتم. راستیتش خودم از آدمای بد قلق خیلی بدم میاد و هيچوقت فکر نمیکردم یکی فکر کنه منم همینطوریم. به دو دلیل بش نگفتم اول اینکه بغضم گرفت و دوم اینکه غرورم درد میگرف اگه میگفتم و خب جون تحملشو نداشتم.