یه دردیم هس توو کتابا زیاد ازش ننوشتن. میخوام معرفیش کنم امشب خدمتتون. به این قرار که شما یه خاطرهای، یه کسشری، یه کسکلک بازیای، یه آهنگی یا یه چیزیو که شاید همینجوری به تنهایی یا برای عموم خیلی عادیه یا بیمعناست بین خودت و یکی دیگه داری که خاصه یا معنای متفاوتی داره یا اصن برای شما یه مفهومی داره که برای بقیه نداره. پیچیده شد میدونم خنگای عزیزم، الان با مثال توضیح میدم: مثلا یه بار تو پیش رفیقت به جای اینکه بگی خودکار ندارم اشتباهی گفتی فندک ندارم. از اون به بعد هر وقت خودکار لازم داری به رفیقت میگی فندکتو بده و اونم میخنده و میدونه تو منظورت خودکاره. حالا این یه مثال چرت ساده بود ولی مطمئناً همتون از این کسشرا حداقل با یکی از رفیقاتون دارین.
حالا درده چیه؟ درده اینه که یه بار یهو شما به همون رفیقت که همیشه باهاش میخندیدی میگی فندکتو بده و اون یا مثل بز کوهی نگات میکنه که فندک میخوای چیکار یا یهو برمیگرده میگه من که سیگاری نیستم فندکم کجا بود... . بله این اون درده. یه درد بدیم هس که داروش فقط گم شدن در افق و هرگز بازنگشتنه.
نه به خاطر اون لفظ یا کار یا موضوع مسخرهها. بحث یا درد سر دور شدن اون آدم از شماست. حالا یا دور شدن دلش یا فکرش یا کل وجودش.
ایشالا که پیش نیاد برا هیشکی.