این داستان کتک
مال خودت مال چشات
Rettungsgasse
آخر شب داشتم پیاده از سر کار برمیگشتم، خیابون خیلی شلوغ بود، صدای آژیر آمبولانس اومد، یهو انگار که موسی عصاشو تکون داده و دریا رو شکافته باشه، ماشینا همه منظم ردیف هم کشیدن کنار و راهو برای آمبولانس باز کردن. آمبولانس رسید، با سرعت از وسطشون رد شد و ماشینا دوباره به حالت عادیشون برگشتن و راه افتادن. یهو به خودم اومدم دیدم زل زدم به خیابون در حالیکه اشک صورتمو خیس کرده ... نمیدونم از خستگی زیاد بود یا هورمونام جابجا شده بودن، شایدم به خاطر این بود که یه روز دو ساعت به مغز از هم پاشیدهی پسر همسایه کف آسفالت زل زده بودم تا آمبولانس آخرشم نیادو چشاشو خودم ببندم. نه شاید به خاطر آقای شین بود که سکته کرد و آمبولانس انقدر دیر اومد که دیگه لازم نبود ببرنش بیمارستان. نه نه شایدم به خاطر مامان میم بود که قبل از رسیدن آمبولانس مرد و دختر کوچیکش هی مامانشو تکون میداد و میگفت چرا بیدار نمیشی. آخ نه حتما به خاطر ح.م. بود که تصادف کرد و انقدر آمبولانس نرسید که کنار جوب رو دست پسر کوچیکه و زنش جون داد. شایدم به خاطر دایی مامانم بود یا نه حتما به خاطر الف بود که سوخت و هیشکی خاموشش نکرد و تا سالها بعد حتی سوختیگیای دیوارشونم کسی رنگ نکرد... شایدم به خاطر عین بود که به خاطر یه تب و تشنج ساده جونش از تن کوچیکش برای همیشه در رف... نمیدونم شایدم کسخلم. به هر حال من ایران به دنیا اومدم و بزرگ شدم، چرا باید جون بیارزش آدما برام مهم باشه؟ عجیبه!
دختره هم خودش اسم دختره
یا شجرا غصونه فوق سماء وهمنا /هزهز فی قلوبنا مرحمه لنجتنوا*
عکس: افسانه شجریان |
دردا
with love to ma lil sis
life task
مادر خرگوشای دو عالم
توو جوابش در ادامهش برام نوشته بود انگار هاپو دماغ نداره :)))
حیوونارو دوس داره دیگه بچهم
یه بارم اون موقعها که دانشجو بودم هنوز، یکی از بچههای بیمارستانمون زنگ زده بود خونه، یاسی گوشیو ورداشته بود. اصولا کارش بود دوستامم زنگ میزدن خونه اول یه ساعت و نیم با این حرف میزدن بعد پنج دیقه با من کارشونو میگفتن خدافظی میکردن :)) به هر حال طبق عادت شروع کرده بود با یارو گرم گرفتن و حرف زدن، وسطای حرفش نمیدونم اون چی گف، این یهو گف شما چقد بانمکین آدم عاشقتون میشه دقیقا مثل یه توله سگ! :))))))))))) عه! بعد از چن لحظه و دیدن صحنه چنگ انداختن من رو صورتم فهمید چه گندی زده اومد درستش کنه، برگشت گفت منظورم این بود که آخه من عاشق همهی حیوونام :))))))))))) و این روند همینجور انقدر ادامه پیدا کرد تا خودش گف ببخشید من دیگه باید برم گوشیو میدم به خواهرم :)))))
میبخشید دیگه :))
بعد اگه سالی ماهیم یه طوری شد اتفاقی اخمام رف توو هم یا غصهم گرف با دلیل یا اصن فرض بر محال بیدلیل، با یه گل از باغچه سر کوچه، با یه اریگامی از کاغذای مچالهی باطله، با یه جوک بیمزه، من با حرفای خیلی ساده، خیلی زود، خیلی آسون اوکی میشم. من نه بدقلقم نه پیچیده. ولی خب آدمم دیگه. بالاخره یه وقتایی یه حسا و نیازایی دارم.
نوشابه خانواده میل ندارید؟ :))
اینجوریا که گفتم نیس. اغلب جوری که آدم در مورد خودش فکر میکنه با جوری که دیگران میبیننش فرق داره. برای مثال من کسی رو میشناسم که با اینکه دوسمم داره ـ ینی از روی لج و نفرت نیس که اینجور فکر میکنه ـ ولی یه وقتایی اتفاقی یه چیزایی در مورد یه چیزایی میگه که در من میبینه که بعدش من فقط دلم میخواد با بالاترین سرعت و شدیدترین حالت ممکن با کله برم توو دیوار.
غرض اینکه همه فک میکنن خوبن منتها متأسفانه فقط از دید خودشون. فرضاً که شما یه خصوصیت بدی رو هم که دیگران فکر میکنن یا میگن دارین، اصن ندارین! یک رفتار و گفتاری از شما سرزده یا میزنه دائم که باعث شده آدمای دور و برتون اونجوری در موردتون فکر کنن (حتی اگه به غلط)! پس در نهایت مقصر خودتونید و حق با اطرافیانتونه.
منم خیلی بدم. خیلی.
مع الاسف.
آزموده را از یاد بردن اصل خطاس
آدم یه حسایی رو، یه چیزایی رو گاهی یادش میره و در نتیجه یه اشتباهاتی رو دوباره انجام میده که بعدش وقتی یادش میفته، دلش میخواد بنزین بریزه رو خودش و کبریتو بزنه.
من بی قلق
بعد همونجوری که داشت تند تند پلک میزد گف قلق منو نمدونه و نمدونه چیکار باید بکنه. من میدونستما ولی بش نگفتم. راستیتش خودم از آدمای بد قلق خیلی بدم میاد و هيچوقت فکر نمیکردم یکی فکر کنه منم همینطوریم. به دو دلیل بش نگفتم اول اینکه بغضم گرفت و دوم اینکه غرورم درد میگرف اگه میگفتم و خب جون تحملشو نداشتم.
زار و بیزار
اعتراف میکنم باعث میشه بدترین حس در مورد خودم بهم دست بده. به یه انزجار از خویشی دچارم میکنه با درجات بالا. شبیه آینهای عمل میکنه که سر راه یه هیولای وحشتناک بدترکیب و وحشی قرار گرفته.
و دور خواهد موند
آدم وقتی یکیو در حد پرستش دوست داره و تا ورای مرزهای وجودش بهش احساس نزدیکی میکنه، سختشه یهو در عرض چن تا جمله بفمه اون چقدر ازش دوره.