خسته و خوابالودم، پسورد جیملمو فراموش کردم، همه میگن اوضات فرق نکرده میخندم میگم همه چی هنوز همونقد تخمی و آشفته مث قبله ولی خب واقعیتش اصنم خندهدار نیس. دیگه اینکه دهنم سرویس شده انقد زنگ زدم و رفتم اینور اونور به خاطر این گنجیشک خیلی کوچولوی خیلی مریض که اومده اینجا به امید اینکه بتونن درمانش کنن. دیگه عرضم خدمتتون که خیلی دارم تلاش میکنم ولی در وضعیتی هستم که همه از دستم شاکیان چون نیستم ینی با اینکه هستم نیستم و خب پر واضحه که این خیلی بده اما چه میشه کرد جز غمگین شدن، پنهان کردنش و در نهایت شانه بالا انداختن. دلتنگم هستم تازه کلی.