بیزارم

از اجبار، از در تنگنا واقع شدن، از زیاده از حد ها، از تلافی، از تعارف و از تکرار. تکرار بیهوده و عبث مکرّرات و علی‌الخصوص از ادای آدم‌بزرگ‌ها رو دراوردن‌ها

پ.ن. فراموش کرده بودم: از گلایه . واااااااای از گلایه بیش از همه چیز . . .
پ.پ.ن. و از غیرمستقیم و در لفافه حرف زدن، از پیچانیدن حرف ایضاً. از خرده شیشه هم