اینطوریه دیگه

پزشک شدن آدمو بالا نمیبره. پزشک بودن پرستیژ و پول نیست. علم پزشکی گواه خرد نیست. پزشک بودن مترادف خوب بودن نیست. طبابت یه فنه، یه حرفه‌س مثل همه شغلای دیگه. منتها یه فرق داره. فرقش اینه که چون "انجام" کارش درمان و برگردوندن سلامت به آدمائه و سلامت نسبی پیش نیاز آدما برای ادامه‌ی زندگیه، پس خیلی مهمه. اینکه خیلی مهمه دلیل بر این نیست که کسی که انجامش میده هم خیلی مهمه یا خیلی خوبه. دلیل بر اینه که کسی که انجامش میده وظیفه‌ی سنگینی رو دوششه. کار نه تنها سخت بلکه بسیار حساسی داره. یک لغزش، یک اشتباه، یک کوتاهی، یک دریغ میتونه یک زندگی رو نابود کنه. یک بودو نبود کنه! فقط "یک" بار! 
این یک بازی نیست. این قابل مقایسه با هیـــــچ شغل دیگه‌ای نیست. این یک مسئولیت بزرگه. مسئولیتی که رو شونه‌های اکثر آدما جا هم نمیشه، چه برسه به تحمل وزن و به دوش کشیدنش.
هوش بالا، حافظه‌ی قوی، پشتکار،اعتماد به نفس و پشتوانه اعتماد به نفس (دانش کافی)، جسارت و سرعت در تصمیم‌گیری، سرعت و دقت عمل، شمّ تصمیم‌گیری درست در شرایط بحرانی، توانایی تشخیص، تمیز و کنترل کامل منطق و احساسات شخصی، در نظر گرفتن تمامی جزیئات و در عین حال توانایی تحلیل و بررسی مشکلات متعدد در یک قالب واحد (کلی بینی)، توانایی برقراری ارتباط مناسب با توجه به شخصیت هر فرد، توانایی و تلاش در درک درگیریهای غیرجسمی بیمار و بستگانش، صداقت، رازداری، توانایی حفظ آرامش تحت هر شرایطی، توانایی و آمادگی برای انجام مسئولیت در موارد اضطراری حتی با وجود کم خوابی، استرس، مشکلات شخصی و ... تنها بخشی از ویژگی‌های لازم پزشک خوب بودنه.
تشخیصش ساده‌س، تقریبا به جز دانش و احیانا پشتکار ِ کسبش، هیچکدوم از چیزای دیگه اکتسابی مطلق نیست. هیچ سیستم آموزشی‌ای هم قادر و واجد نیست، کسانی که داوطلب تحصیل در یک رشته‌ی خاص مثل پزشکی هستن رو به صورت واقعا ایده‌آل انتخاب کنه. گذشته از اون اگر این اتفاق میفتاد سیستم بهداشت و درمان مطمئناً با کبود پرسنل وحشتناکی مواجه میشد که هیچ جوری قابل کنترل نمیبود!
نتیجه اینکه پزشکا موجودات فرابشری نیستن. آدمن. آدمایی که درسای مربوط به این رشته رو خوندن، نمره آوردن، واحداشونو پاس کردن، یه تجربیاتی کسب کردن، یه تلاشی کردن که دانش مربوط به این رشته رو کسب کنن. بقیه‌ ملزومات ولی با درس و دانشگاه به دست نمیاد. پس انتظار همه‌ش از همه بیهوده‌ست. ما هممون آدمیم. بعضیامون آدمای خوبی‌ان بعضی نه زیاد. حتی خوبامون هم گاهی خوبن گاهی نه زیاد. و  آدما اشتباه میکنن. هیچ آدمی دوست نداره از قصد اشتباه کنه یا کاری که بهش محول شده رو غلط انجام بده. ولی آدم اشتباه میکنه. بعضی چیزا قابل پیش بینی نیس. بعضی چیزام هست ولی راه دیگه‌ای نیست. 
و هیچ آدمی انتخاب نمیکنه که بد باشه و بدی کنه. آدما گاهی در طول زندگیشون بد میشن. آدما گاهی در مسیر بزرگ شدنشون، خوب بودنو فراموش میکنن. آدما گاهی خودشونم نمیفهمن از کِی یا چرا بد شدن. پیش میاد دیگه. مثل خیلی بلاهای دیگه‌ای که توو زندگی سر آدم میاد. تاوانشو در این مورد مسلما و قطعا مریض نباید بده که مع الاسف میده. قصدم توجیه این دسته نیست. صرفا شرح واقعیت تلخیه که گاهی ناگزیر وگاهی ناگریزه.
نهایتا اینکه خطای یه آدم بدو به پای همه هم صنفاش ننویسیم. یه اشتباهایی یا کمبودایی رو به حساب بی‌کفایتی محض یه نفر ننویسیم. همونطور که خوبی و شایستگی یه تعداد محدودو به حساب فرشته بودن همه‌ی پزشکا نمینویسید.