والا

طبق این چرتنامه‌ای که باهاش در خدمتتونم مثکه اینطور استنباط میشه که اوضام خیلی داغونه ولی خب حیقت اینطور نیس ینی اونقدام اینطور نیس. زندگیه دیگه روالش همینه. به هر حال دلیل شادی زیاد نداره ولی خب درد و غم و اذیت و آزارشم چیز وحشتناک عجیب و خاصی نیس. بنده از حضور تک تک حضار عذر میخوام اگه باعث سوءبرداشت یا سوءانتقال شدم احیانا. 
شاید دلیلش اینه که من و شری نظم خاصی رو در نوشتن اینجا راعایت نمیکنیم. بعد نوشته‌هامون قاطی میشه اینجوری میشه و اینا. الان اونجوری شاخدار تماشا نفرمائید خب بچه مچه از کنارتون رد شه خوبیت نداره دچار استرس میشه یه وخ. دارم خیلی *شر میگم دیگه خودم میدونم. اون ستاره‌م لازمه یکی دو مورد گذر خونواده داریم کاریش نمیشه کرد دیگه. ها خلاصه شری همچنان همونجوری که همیشه بود هس بنده هم. مع الاسف. فک میکنم هیچ چیز بدتر نشده. فک میکنم. حالا به هر جهت. فکرتونو مشغول این چیزا نکنید. حس کونجکاویتونم پیش پیش بدین بخوابونین خبری نیس. خیلی دوس دارم الان بپرسم اون عقبیا حال میکنن؟ ولی نمیپرسم چون نمیتونید جواب بدید میمونه توو گلوتون. سپاس از توجه مبرمتون. خاطرتون مبسوط. مخلص.