سایِش

داشتم این آهنگ "عشق" گوگوشو گوش میدادم. حس میکنم چقدر لغت عشق جنده‌س. نشده‌ها. ذاتا هس. خسته‌م میدونید. ـ ربطی نداره به چیزی که میخوام بنویسم ولی خب انقد خسته‌م که نمیشد نگهش دارم ـ هرگز آدم باصطلاح عاشق‌پیشه‌ای نبودم ولی خب عاشق شدم. عااااشق شدم. و خیلی دلم میخواس بنویسم چه بد که عاشق شدم. اما دلم نمیاد. خب شدم که شدم. نمیشه که آدم مثلا بگه چرا امروز فلان ماشین توو خیابون از جلوم رد شد که. عشقم پیش میاد دیگه. خوشا بحال اونایی که تجربشون از عشق قشنگ میشه. خوشا دو چندان بحال اونا که خاطره‌ی عشقشون با خودشون و معشوقشون جاودان میشه. و بدا بحال اونایی که فقط فک کردن عاشق شدن و بعد تجربه‌ی سرخوردگی و باقی قضایا. 
میگه عشق زخم عمیقی که هرگز خوب نمیشه . . . مام یه زخمی داریم که گویی هرگز خوب نمیشه. ولی خب زخم عشق نیس. زخم گاییده شدن کسیه که دوسش داشتیم. زخم زخمی شدن کسی که خیلی میخواستیمش، اونم نه به دست ما. ما که البت خب جونمون واسه عشقمون میدادیم، براش حتی زخمی هم اگه بنا بود بشیم با کمال میل میشدیم ولی خب هیچ زخمی از زخمِ دیدن زخم عزیزت زخمتر نیس و نامردها اینو خوب میدونن . . . شعرشم نمیدونم کی گفته داره میخونه صدامونم خون بهای عشقه. صدای من خون بهای هیچی نیس. صدای من دقت کردین گاهی میگیره؟ اون به خاطر اینه که اون وقتا که هنوز انقد خسته نبودم زیاد، مکرر و در حجمای بالا یه چیزی رو هی قورت دادم که در لغت بهش میگن بغض. حالا خاطره‌ی عشقم زیپ شده توو آرشیوای مغزم. یه زمانی پر از شور انتقام بودم و آرمان توانستن. الان فقط خسته‌م. دلخوشیم اینه که همین دوروبریام، همین چارتا گنجیشکام گاهی بیان خودشونو پرت کنن توو بغلم و آروم  بگیرن بعدشم دوباره تنایی برن سراغ بدبختیاشون. امروز داشتم فک میکردم باید زودتر دوباره برم سر کار این آهنگ که الان داش از عشق میخوند یادم اومد منم عاشق کارم بودم. عاشق راهم بودم. عاشق . . . ولی گفتنشم برام سخته، شاید سخترین اعتراف زندگیم باشه ولی وقتی داشتم فک میکردم دیدم دیگه اصن دلم نمیخواد برم بیمارستان. از مطبم بدم میاد. غیر از اینکه سرمایه میخواد حس کاسب بودن بهم دس میده و این حالمو بهم میزنه. از امید واهی دادن از الکی خوشبین بودن از همه چی درست میشه‌های الکی خودم خسته شدم. کاری ندارم که میگم و میشه ولی خسته‌م. اره یه چیزی توم هس که هنوز میتونه آدما رو خوب کنه ولی نمیخوامش. خسته‌م. شاید برم سراغ تدریس. شایدم یه فکری به حال باک خالیم بکنم. خسته‌م علی الحساب. عشقم چیز بدی نیست. ولی خب هیچوقت انتخاب و آرزوم نبوده که طبیعتا رسم روزگار اینه که از هر چی بخوای فرار کنی بیشتر فلان.