من و گنجیشکام
گنجیشکام
^_^
Oldies
صدای شری
۳
اوایل بهار همان سال، یک شب صاف و پر ستاره و مهتابی، که کنار هم ته باغ دراز کشیده بودند و حرف میزدند، او برای همسر زیبایش غزلی از این حافظ شیرازی را میخواند.
غزلِ « در همه دیر مغان نیست چون من شیدایی» بود.
...
اسماعیل فصیح / پناه بر حافظ
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی