همین دیگه

بضی وقتا وسط صحبت یا بحث با اطرافیام حس میکنم دارم به یه زبون ناشناخته‌ای حرف میزنم که فهمیدنش سختترین کار دنیاس. این در حالیه که به اقتضای شغلم عادت دارم همه چیزو تا حداکثر جای ممکن، ساده، درست، دقیق و بدون ابهام و با استفاده از کلماتی که کمترین احتمال برداشت سوءتفاهمانه رو دارن، حرف بزنم! بعد یه حال خیلی بدی‌ام بم دست میده وقتی یهو یه حرفی میزنم که یه برداشت اشتباهی ازش میکنن که نمیفهمم از کجاشون درش اوردن. یا تحلیل و تفسیرای عجیب غریبشون از حرفای ساده‌ی بی‌آرایه!