ملالی نیست جز بی‌مرگی

وندر باب احوالاتم باید بگم دائم با خودم در کلنجارم و اندیشه که چرا و چطور این من هی تمام می‌شود و باز تمام نمی‌شود؟ مگه من واقعاً چقدم که انقد هر دم ایسپشن‌وار جان از قالب تنم به در میشه و در دم دوباره پُر؟