یه چیزیم بگم بخندیدیم دورهمی. معرف حضورتون که هستم، حسادت توو وجودم نیس. معتقدم یا انقدر منو میخواد که کلا رغبت به دیگری نداره یا داره و پس بهتر که بره با همون خوشحال و خوشبخت باشه، میخوام چیکار آدمی که آدم اول و اخرش نیستم؟ بعد کار دله، معامله نیس که. یا منم آس دلت یا من نیستم. به زور نمیتونی بگی جوکره ولی ما میذاریمش جای آس که. باید پذیرفت. بدون جنگ و بدون اصرار. بعد من انقدر ریلکس و پایهام که داداشش گاهی رو من برا این غیرت میکشید که حاجی فلان دختر کیه، چرا فلانی فلان کرد باهات یا چرا با فلانی فلان کردی و... منم میخندیدم انصافا دلیلی هم برای عدم اعتماد و نگرانی نداشتم. اونوقت لاکردار موقع رفتن گفت تو نبودی لاقل هر روز یه نفرو میکردم :))))) خب میکردی مگه کسی جلوتو گرفته بود گوریل؟ منی که همون اوایل بارها بهت گفته بودم اگه دوریم اذیتت میکنه یا نیازی داری برو هر غلطی میخوای بکن؟ منی که بت یاد داده بودم ممکنه حس آدما به هم ابدی نباشه و این در کنار صداقت و شرافت هیچ ایرادی نداره؟ یا منی که یه بارم بت نگفتم کجا بودی با کی بودی چرا بودی چرا نبودی؟ یا منی که گفته بودم وقتی گرفتاری دستت بنده جواب تلفن منو نمیخواد بدی؟ میرفتی هر روز یکیو میکردی. اصن بت پا میدادن روزی پنچ تا رو میکردی. والا :)) انگار کسی سر تر از من جلو راهش بوده ایشون ازش گذشته یا همه صف کشیده بودن این بکنتشون والاحضرت رد کرده. همین الانشم مث همهی بقیه تا آخر عمرت با هر کی بخوای باشی مغزت بایدیفالت انقدر با من مقایسهش میکنه که ارور بدی اصن بالا نیای.
انسان ره گاهی هوا ور میداره فک میکنه خبریه، دیگه نمیدونه اون نگینه که به رکاب انگشتر در تمام دوران ارزش داده بوده وگرنه رکاب بینگین که به چش و کار فلان خرم نمیاد...× حالا خوبه کامنتا بستهس وگرنه با نگین جان نگین جان دهن مارو صاف میکردین میشناسمتون دیگه :))