و رویایی هم که رفت...

امیدِ آمدن ِ لغتی که نمی‌آید...

آن‌چه زبان می‌خورد
همیشه همان چیزی‌ست
که زبان را می‌خورد:
امیدِ آمدن ِلغتی،
لغتی که نمی‌آید
تو آن‌سوتر، آن‌جاتر،
برابر من ایستاده‌ای،
برابر با من،
و چهره‌ام،
چیزی به آینه از من نمی‌دهد،
چیزی از آینه در من می‌کاهد،
و انتظار صخره‌ی سرخ
نوکِ زبانِ تو –
امیدِ آمدن ِلغتی‌ست،

لغتی که نمی‌آید…

یدالـٰه رویایی‌