من و گنجیشکام
گنجیشکام
^_^
Oldies
صدای شری
شرح وقایع اتفا...افتضاحیه
صبح دلم میخواس میشستم گریه میکردم و همونجوری با بغض میگفتم فلانیو میخوام. همینجوری واسه خودم. بعدشم اشکامو پاک میکردم میگرفتم میخوابیدم دوباره ولی هم گشنم بود هم حال و حوصله نداشتم بشینم گریه کنم بعد بگیرم بخوابم دیگه پاشدم حاضر شدم رفتم سر کار.
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی