گردن باریک من، شبَ تاریک من :))

همینجور که دستمو گذاشته بودم زیر چونه‌م خوابم برده بود، بیدار شدم احساس میکردم گردنم داره میشکنه از شدت خشکی و فشار. خواستم ازش بپرسم میخوای گردنمو بشکنم برات، یادم افتاد به جاش بهتره متنی که ازم خواسته رو براش بنویسم :)))  دیگه.