من و گنجیشکام
گنجیشکام
^_^
Oldies
صدای شری
گردن باریک من، شبَ تاریک من :))
همینجور که دستمو گذاشته بودم زیر چونهم خوابم برده بود، بیدار شدم احساس میکردم گردنم داره میشکنه از شدت خشکی و فشار. خواستم ازش بپرسم میخوای گردنمو بشکنم برات، یادم افتاد به جاش بهتره متنی که ازم خواسته رو براش بنویسم :))) دیگه.
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی