اینم باید پک کنم بذارم بغل بقیه توو قبرم

دوس داشتم دینمو به همه‌ی کسایی که باید ادا کنم بعد شب بخوابم صب با صدای موجای آب که به صخره‌ای میخوره که روش توی یه کلبه‌ی خیلی کوچیک زندگی میکنم بیدار شم، از طلوع خورشید خوشال شم، واسه خودم لبخند بزنم، راحت نفس بکشم و احساس کنم مث یه گنجیشک سبکم.