سر کاری


در وادی ما زیاد پیش میاد که مریض یهو ازت میپرسه چطور میتونم ازت تشکر کنم؟ من ممولا میگم با یه لبخند! 
گاهی ولی اون نگاه آدما وقتی همینو بهشون میگم یا جوری که ادمو وصف میکنن قبل یا بعد از قدردانی. . . انقدر سرشار از خوبیه که بیشتر از هر حس دیگه‌ای شرمنده میشم. و بعد غمگین. از اینکه کاش واقعا شبیه اون فرشته‌ای که اینا وصف میکنن بودم.
خیلیامون اصن براشون مهم نیس که چی میشنون معمولا یا انقد عجله دارن یا انقد براشون بی‌اهمیته اصلا نمیشنون و خیلیام حق مسلم خودشون میدونن که از این قبیل تعریف و تمجیدا بشنون!
این موضوع رو میشه به یه پست کشدارقابل خوندن تبدیل یا تکمیل کرد اما الان حوصلشو ندارم.
این پستو شروع کردم برای اینکه مجبور شدم بپذیرم این اتفاق خارج از محیط کارم کم برام نمیفته. و خیر این هیچ خوشال کننده نیست. این نشون میده که . . . 
حوصله ندارم توضیح بدم. ولش کنید.