7:1

دوس داشتم بودی و با هم فوتبالو تماشا میکردیم.
دوس داشتم با هر گلی که تیممون میزد محکم بغلم میکردی و همو می‌بوسیدیم.
دوس داشتم صبح فردا، عکسمون در حین بوسه‌های داغ شادی به بهونه‌ی بردن تیممون میون بقیه‌ی آدمای الکی خوشالِ در حال تماشای فوتبال، توو روزنامه‌عا می‌بود.
دوس داشتم دم برگشتن پیک آخرتو بدزدم و تو همونجا قبل از اینکه من قورتش بدم ازم پسش بگیری.
دوس داشتم امروز وقتی پیرهن آبی کمرنگم زیر بارون وحشتناک اینجا تا حد نامرئی شدن خیس شده بود و به تنم چسبیده بود، بودی و تی‌شرتتو درمیاوردی و تنم میکردی.
دوس داشتم با هم تا صبح هف بار به آسمون هفتم میرفتیم و برمیگشتیم.
دوس داشتم بودی حتی اگه فقط یه گل میزدیم یا نمیزدیم.