حرف از هدیههای بیمصرفی که برای تشکر بهم میدن بود. گفتم به جز شکلات و مشروبات مختلف که با وجود اینکه خیلیاشونو به مناسبتهای مختلف هدیه میدم باز هی همینجور هر روز بیشترانبار میشن توو خونه، یه چیز دیگهم هست که اونم کِرمه. در مدلای مختلف با مارکا، بستهبندیا، طرحا، ترکیبا، رنگا و اسانسای مختلف.
پرسید چطور؟ گفتم دوس ندارم دیگه. خوشم نمیاد از کرم. بعد دیگه چون توو جلسه مهم جی تایم بودیم یه واقعیت نیمه دارکم در مورد خودم بش اعتراف کردم و گفتم تازه زمستونام عشششق میکنم وقتی پوستم از سرما و خشکی ترک میخوره. اصن دوس دارم پوست صورتمم از شدت سردی و خشکی هوا بترکه ولی خب متاسفانه فقط دستام میترکه.
فر خورده، آروم تکرار کرد بترکه؟ گفتم آآآآآره دیگه مثلاً دستتو مشت کردی یهو وازش میکنی یا برعکس، بعد یهو پوستت میترکه دستات خونی میشه و یه سوزش لذتبخش حس میکنی، به به :)))))