در روانشناسی بحثی داریم با عنوان آزمون تداعی لغات (word association test). در این آزمون افراد به صورت غیرمستقیم و با توجه به پیشزمینههای ذهنی و ساختار روحی روانی منحصر به فردشون، شخصیت و نوع افکارشون رو طبق نسخه ناخودآگاهشون بر ملا میکنن. به این صورت که آزمونگر یه سری کلمات رو دونه دونه به عنوان واژههای کلیدی، القا کننده یا محرک برای فرد آزمونشونده میخونه و از او میخواد که در قبال هر کدام از این کلمات، با حداکثر سرعت ممکن اولین کلمهای که به ذهنش میرسه به عنوان واژهی القا شونده بیان یا یادداشت کنه و حالا کلمات القا شونده آیینهای محسوب میشه از بستر فکری و شخصیتیِ آزمونشوندهای که کالبد ذهنش با این تست شکافته و افکار پنهانیش برای تحلیلگر فاش شده. از این تست بعضاً برای تشخیص مجرمین از بیگناهان هم استفاده کردهاند و نتایج حاکی از آنست که ارزیابی جوابها و عکسالعملها، اغلب مجرمها رو وادار به اعتراف کرده!
خب حالا میریم سراغ مدرس، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشکدهٔ علوم اجتماعی دانشگاه تهران: حسین کچوئیان.
ایشون بخش اول شعار ملت رو که زن زندگی آزادیست به عنوان کلمات کلیدی شنیده و چقدر خوب که کاملاً بیتدبیر برامون کلماتی رو که با شنیدن این لغات براش تداعی شده نام میبره و میگه: زن، فحشا، هرزگی! و در قبال قسمت دوم شعار ملت که مرد، میهن، آبادیه میگه مرد، بی ناموسی، شهوترانی!
واژهی زن در ذهن این مردک بیمار پیش از هر چیز فحشا رو تداعی میکنه و آزادی براش با هرزگی هموزن و همخوانه! همانطور که واژهی مرد و میهن و آبادی براش تداعی شهوت و بیناموسیه. ناموس برای یک مرد شریف و نجیب اصولاً در بالاترین ردهی ارزشهاشه و میهن مثل زن برای معشوقش، یا دختر برای پدر و برادرش تجلی ناموسه! حالا شما فکر میکنید چرا کچویان کلمات مرد و میهن رو در کنار هم که میشنوه بیناموسی براش تداعی میشه؟ چون میهنپرستی رو عیب میدونه. ایشون در ناخودآگاه وجودش عشق به وطن و عرق میهن تعریف نشدهس! تعصب به آقا و قیّمش، به اسلام، به مردی نشسته در ته چاه جمکران ـ شاید براش تعریف شده باشه ولی این مردک در هزار توی وجودش میهن دوستی رو بیناموسی میدونه. و چرا؟ چون اینجوری بهش یاد دادن. اینجوری از اول مغزشو شستشو دادن و طبق فلسفهی خمینی لعناللهعلیه، بهش فرو کردن که وطن معنی نداره و مهم اسلامه! و چرا؟ چون اگر ایرانی به جای اسلامی که ۱۵۰۰ سال پیش اعراب وحشی بهش سوپوخاندن به وطنش تعصب داشته باشه، خب نمیذاره مملکتش دست اینایی بمونه که زن براشون به مثابه به یک شیء و ابزاره؛ ابزاری برای ارضای شهوت و دستگاهی برای تولید مثل! یا اینایی که افتخارات تاریخی، میراث فرهنگی، آثار باستانی و قهرمانان ملی ما براشون از بیارزش هم بدترن و همیشه در تلاشن اینا رو مایه ننگ جلوه بدن!
و اما آبادی که برای ما تداعی آبادانی و سازندگی و روزهای روشن و خوشیهای ریز و درشت و خوشبختی و خنده و شادی و دشتهای سرسبز و رودهای پر آب و بینیازی به نان شب و نداشتن دغدغههای اگزیستنسیالیستی و آرامش و رفاه نسبی و امنیت مدنی و آبروی ملی و آزادی و سربلندی یا لااقل عدم سرافکندگی و این قبیل چیزاس ـ برای این مرد آبادی تداعی شهوترانیه.
یعنی اون جایی که ما داریم به چیزایی که برای همهس فکر میکنیم برای این مردک فقط یک آبادی فردی تداعی میشه که خب چون سرحد لذت و خوشی و همه فکر و ذکر ناخودآگاهشم فحشا و هرزگیه ، سر حد آبادی فردیم براش همون تداعی شهوترانیه!
متأسفم کچویان. من عادت ندارم کسی رو جلوی جمع تحقیر کنم ولی یه اخلاقی دارم، اونم اینه که اگه کسی که به ناموسم بیحرمتی کنه نه تنها نمیتونم خودمو نگه دارم بلکه به بدترین شکل خشتکشم جلوی همه درمیارم که دفعه بعد از این گهخوریا نکنه. پیشنهادم به تو هم اینه که سعی کن بمونی خونه و بیرون نیای چون تو عادت داری ممکنه نتونی جلوی شهوتتو بگیری و بازم گه اضافه بخوری و خب دنیا که میدونی دار مکافاته و برای امثال تو علیالخصوص این روزا یه کم جای خطرناکیه...
خب حالا میریم سراغ مدرس، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشکدهٔ علوم اجتماعی دانشگاه تهران: حسین کچوئیان.
ایشون بخش اول شعار ملت رو که زن زندگی آزادیست به عنوان کلمات کلیدی شنیده و چقدر خوب که کاملاً بیتدبیر برامون کلماتی رو که با شنیدن این لغات براش تداعی شده نام میبره و میگه: زن، فحشا، هرزگی! و در قبال قسمت دوم شعار ملت که مرد، میهن، آبادیه میگه مرد، بی ناموسی، شهوترانی!
واژهی زن در ذهن این مردک بیمار پیش از هر چیز فحشا رو تداعی میکنه و آزادی براش با هرزگی هموزن و همخوانه! همانطور که واژهی مرد و میهن و آبادی براش تداعی شهوت و بیناموسیه. ناموس برای یک مرد شریف و نجیب اصولاً در بالاترین ردهی ارزشهاشه و میهن مثل زن برای معشوقش، یا دختر برای پدر و برادرش تجلی ناموسه! حالا شما فکر میکنید چرا کچویان کلمات مرد و میهن رو در کنار هم که میشنوه بیناموسی براش تداعی میشه؟ چون میهنپرستی رو عیب میدونه. ایشون در ناخودآگاه وجودش عشق به وطن و عرق میهن تعریف نشدهس! تعصب به آقا و قیّمش، به اسلام، به مردی نشسته در ته چاه جمکران ـ شاید براش تعریف شده باشه ولی این مردک در هزار توی وجودش میهن دوستی رو بیناموسی میدونه. و چرا؟ چون اینجوری بهش یاد دادن. اینجوری از اول مغزشو شستشو دادن و طبق فلسفهی خمینی لعناللهعلیه، بهش فرو کردن که وطن معنی نداره و مهم اسلامه! و چرا؟ چون اگر ایرانی به جای اسلامی که ۱۵۰۰ سال پیش اعراب وحشی بهش سوپوخاندن به وطنش تعصب داشته باشه، خب نمیذاره مملکتش دست اینایی بمونه که زن براشون به مثابه به یک شیء و ابزاره؛ ابزاری برای ارضای شهوت و دستگاهی برای تولید مثل! یا اینایی که افتخارات تاریخی، میراث فرهنگی، آثار باستانی و قهرمانان ملی ما براشون از بیارزش هم بدترن و همیشه در تلاشن اینا رو مایه ننگ جلوه بدن!
و اما آبادی که برای ما تداعی آبادانی و سازندگی و روزهای روشن و خوشیهای ریز و درشت و خوشبختی و خنده و شادی و دشتهای سرسبز و رودهای پر آب و بینیازی به نان شب و نداشتن دغدغههای اگزیستنسیالیستی و آرامش و رفاه نسبی و امنیت مدنی و آبروی ملی و آزادی و سربلندی یا لااقل عدم سرافکندگی و این قبیل چیزاس ـ برای این مرد آبادی تداعی شهوترانیه.
یعنی اون جایی که ما داریم به چیزایی که برای همهس فکر میکنیم برای این مردک فقط یک آبادی فردی تداعی میشه که خب چون سرحد لذت و خوشی و همه فکر و ذکر ناخودآگاهشم فحشا و هرزگیه ، سر حد آبادی فردیم براش همون تداعی شهوترانیه!
متأسفم کچویان. من عادت ندارم کسی رو جلوی جمع تحقیر کنم ولی یه اخلاقی دارم، اونم اینه که اگه کسی که به ناموسم بیحرمتی کنه نه تنها نمیتونم خودمو نگه دارم بلکه به بدترین شکل خشتکشم جلوی همه درمیارم که دفعه بعد از این گهخوریا نکنه. پیشنهادم به تو هم اینه که سعی کن بمونی خونه و بیرون نیای چون تو عادت داری ممکنه نتونی جلوی شهوتتو بگیری و بازم گه اضافه بخوری و خب دنیا که میدونی دار مکافاته و برای امثال تو علیالخصوص این روزا یه کم جای خطرناکیه...
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #مرد_میهن_آبادی #نیکا_شاکرمی #حدیث_نجفی #سارینا_اسماعیلزاده #زاهدان #ایران #گهخوریهایحسینکچویان