کرونای سختی گرفته بودم، بستری بودم، باز تا نزدیکی مرگ رفتم و برگشتم. حالا بهترم...
بهتر که... متأثرم، نگرانم، عزادارم، خشمگینم، خستهام ولی امیدوارم. شمام امیدوار و استوار باشید. روزای خوب خواهند اومد. براتون انرژی میفرستم، آرزوی موفقیت میکنم و هر جایی که فکرم میرسیده و میتونستم صداتونو بازتاب دادم. کم و بیش بینتیجهم نبوده. در مقابل شما که جونتون کف دستتونه و به خیابونا میرید قطعاً ناچیزه ولی بهتر از بیعملیه. امیدوار باشید. ما پیروزیم چون حق با ماست و نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند و ایران ققنوسوار از میان خون و خاکستر خود برخواهد خواست و این جماعت پست غاصب رو در آتش خشم خود خواهد سوزاند.
...
غم هامان سنگین استدل هایمان خونین است
از سر تا پامان خون می بارد
ما سر تا پا زخمی
ما سر تا پا خونین
ما سر تا پا دردیم
ما این دل عاشق را
در راه تو آماج بلا کردیم
وقتی که زبان از لب می ترسید
وقتی که قلم از کاغذ شک داشت
حتی حتی حافظه از
وحشت در خواب سخن گفتن میآشفت
ما نام تو را در دل
چون نقشی بر یاقوت میکندیم...
ا. سایه
*حزین لاهیجی