بد از دست رفته‌ایم...

فقط سریع چند خط میخواستم براش بنویسم در حد دو سه جمله. نمیدونم چن تا کاغذ حروم شد انقد یا دستم خط خورد یا کاغذ تکون خورد یا میز لق خورد یا شاید زمین لرزید، قائدتاً دیگه! چون من که پارکینسون ندارم. خلاصه یا کاغذ خیس شد، کثیف شد، خط خورد، چروک شد، کج شد یا نوک خودکار شکست! آئا نوک خودکار میشکنه مگه؟ نوک خودکار نازنینم شکست. بعد هر یه کلمه‌ای که می‌نوشتم انگار برای اولین باره دارم فارسی مینویسم. به املای کلمه «میکنم» بعد از نوشتنش شک کردم!!! تمام دندونه‌ها و نقطه‌ها و هر پیچ و تابی که خط داشت به نظرم عجیب میومد. شاید اتاق تاریک بود، شاید شیشه‌ی عینکم  کثیف بود، شاید چشمم خسته بود. انگار درست نمی‌دیدم. آخرشم نگا کردم دیدم انگار اصن این خط من نیس. هوا خوب نبود. احساس تنگی نفس می‌کردم، تپش قلب داشتم، قفسه سینه‌م درد می‌کرد. هوا... هوام خوب نبود...