امروز یه خانومه با ترس و لرز اومد جلو گفت شما فلانی هستی؟ گفتم بله چیکار میتونم براتون بکنم؟ گفت من پسرم اوتیسم داره هفته پیش مسموم شده بود پدرش آورده بودتش اورژانس. یادم افتاد بچه رو، چون بیمارستانو گذاشته بود رو سرش نمیذاشت کسی بهش دس بزنه. من همون موقع اومده بودم پایین داشتم میرفتم بیرون سیگار بکشم، دیدم بچه داره داد میزنه رفتم کمک. گفتم یادمه حالش خوبه چیزی شده؟ گفت مسمومیتش خوب شده ولی از وقتی اوردیمش خونه همش داره اینکارو میکنه. بعد یه کاغذ داد دستم دیدم روش از اول تا آخر کاغذ هی نوشته شری!
to be continued...