خواب دیدم ایران توو اسنپیم، با فاصله نشسته بودیم صندلی عقب. راننده پیچید توی یه کوچه و دم در دفترشون زد رو ترمز، اینم داشت خیلی با عجله پیاده میشد که دستشو گرفتم، خودمو دراز کردم سمتش، لباشو بوسیدم و در همون حین به این فکر کردم که عجب کاری کردم، ما که دیگه با هم نیستیم چرا اصن من اینکارو کردم و اگه بوس بَکم نمیکرد یا اگه عصبانی یا ناراحت میشد چی؟ بعدشم به این نتیجه رسیدم که حالا که کردم و ضمناً گور بابای راننده که داره توو اینه نگامون میکنه اونم در عین خنثی و بیتفاوت موندنش خودشو عقب نکشید و یه جوری برخورد کرد که انگار همه چی خیلی عادیه و بعدش همچنان بدون حرف و بیخدافظی درو باز کرد رف. منم توو اسنپی که نمیدونستم باهاش کجا میخوام برم موندم تا بیدار شم :)))
نصایح الشریه
عرضم اینه که برای ازدواج فقط دوس داشتنِ هم کافی نیست. از رابطه، با هم بودن و حتی زندگی مشترک حرف نمیزنم، مستقیماً و دقیقا ازدواجو میگم.
شما وقتی ازدواج میکنی یعنی داری دو تا خونواده رو بهم پیوند میدی و در عین حال به پارتنرت در حدی اعتماد داری که حاضری رسماً و قانوناً همهچیتو در اختیارش قرار بدی و نترسی. قسمت پیوند خونواده رو جدیتر بگیرید چون خیلی مهمه، حتی اگر فکر میکنید قراره زیاد با خونوادهها در ارتباط نباشین یا از لحاظ جغرافیایی ازشون دور باشید. خونوادهها از لحاظ سطح فرهنگی و سواد، سطح اجتماعی، اقتصادی و مهمتر از همه مذهبی باید به هم نزدیک باشن و گرنه مشکلات پیچیدهای در انتظارتون خواهد بود و این به هیچ وجه قابل کتمان یا شوخیبردار نیست!
حالا ازدواج ایرانی به سبک اسلامی برای پسرا به لحاظ مهریه و برای دخترا به لحاظ از دست دادن یا انتقال حق استقلالشون به همسر و از دست دادن خیلی حقوق دیگهشون، یه نکته مضاعفم داره: تو موقع ازدواج به طرفت نه تنها در حدی اعتماد داری که حاضری رسماً و قانوناً همهچیتو در اختیارش قرار بدی و نترسی بلکه انقدری بهش اعتماد داری که بهش این اختیارو میدی هر لحظه که اراده کرد نه تنها از لحاظ روانی، احساسی و شخصیتی بلکه مادی و اقتصادی هم تو رو پودر کنه در صورتی که کارشم کماکان قانونی و موجه خواهد بود...
به این جهت پیشنهاد میکنم در اوج تب عشق، تصمیم غیرمنطقی برای ازدواج نگیرید، آیندهنگری کنید، عجله به خرج ندین و زندگیتونو دستی دستی نابود نکنید. چقدر من حرص بخورم از دستتون آخهع
منم همینطور :))
گویا باباش گفته بوده معلومه خانوم دکتر خیلی اهل مشروبه. پرسیدم چطور؟ گف به خاطر صدات
امید اینکه نرسیم به اون مرحله هرگز؛ ولی خب
اگه پیر و فرتوت و دچار زوال مغز شیم اسم کیو به هر کی میرسیم صدا خواهیم زد و سراغ کیو از همه خواهیم گرفت؟ کیو هنوز و همچنان و ناخودآگاه دوست خواهیم داشت و همه رو به کی شبیه خواهیم دید؟
در عرض چل دیقه/ و چرا آخه اصن :))
صبح زود از سر کار برگشته بودم و از شدت خستگی جنازه بودم. خانوم همسایه توو کوچه بود، همون در حال راه رفتن بهش سلام کردم و پامو گذاشتم رو پله که برم سمت در. باورتون نمیشه من خودمم اگه راوی نبودم باورم نمیشد ولی همونجور که من یه پا رو پله یه پا توو کوچه واستاده بودم کل داستان زندگیشو به همراه پکیج کامل مشکلات جسمی، روحی و روانیش از کودکی تا الان برام تعریف کرد لابهلای حرفاش خندید، بغض کرد، آسمونو نگاه کرد، گریه کرد، آروم شد و در نهایت گفت ببخشیدا میدونستم خستهای ولی...
آن روز ز روبهای اشکت به کجا/ وان گرمسریهای چو اشکت پس کو*
یکی از چیزاییم که بدم میاد تهدیدا و تحریکا و دیسهای بعد از پایان روابط به اصطلاح عاشقانهست. از مهربانانههاش گرفته تا وحشیانههاش. تو حرف و دعوا یا تو آهنگ و نوشتهها، چسنالهها و درد دلا و...
چیزایی مثل هیچ کس تو رو به اندازه من... هیچ کس مثل من... هیشکی به خوبی من پیدا نمیکنی... بعد از من تو هرگز... نفرین به تو که... تو قدر منو ندونستی... مدیون منی... پشیمون میشی... الهی با هر کی باشی یاد من بیفتی... آب خوش از گلوت پایین نره، به زمین داغ بخوری... من فرشته بودم تو اهریمن... تو دلت از سنگ بود... تو لیاقت منو یا لیاقت عشق منو نداشتی... و و و
چرا آخه؟
عذر میخوام ولی شما گه میخوری دم از عشق میزنی و فکر میکنی عاشقی اگه بعد از هر اتفاقی که افتاده و نیفتاده و به هر دلیلی، کوچکترین منتی سر معشوقت میذاری!
عاشق کسیه که همه چیشو از نونش تا جونش داوطبانه و با اشتیاق برای معشوقش بده بدون اینکه هیچ و هیچ و هیچ توقعی داشته باشه الا جلب رضایت یار. بعد شمایی که حتی لبخند روی لب معشوقتو مدیون وجود مبارک و تعالی و تعالای خودت میشمری چطور روت میشه ادعای عاشقی کنی؟ شما اجالتاً دهنتو آب بکش بعد بیا تا ادامهشو بگم برات.
وقتی معشوق عاشقشو به هر دلیلی ترک میکنه یا حتی وقتی بهش خیانت میکنه یا به هر نحوی جفا یا ترک وفا میکنه، به صرف معشوق بودن حق داشته هر کاری کنه و جوری که دلش میخواد رفتار کنه. این قانون عشقه. در عین حال هر کردار و گفتاری که از معشوق سر بزنه در احساس و عشق عاشق نسبت به معشوقش فرقی به وجود نمیاره. عشق عاشق وابسته به هیچ فاکتور متغیری نیست. عشق اصلاً چیزی که تحت کنترل باشه نیست که چون حالا معشوق جفا کرده یا وفا نکرده کلیدشو بزنی خاموشش کنی، بیخیالش شی و... چه برسه به اینکه به نفرت تبدیلش کنی و بخوای با رفتارت یا حرفات یا شعرات و نوشتههات، آهنگات، آرزوهات یا دعات و... تهدید یا تحقیرش کنی.
ببخشيد من تحملم کم شده گاهی خیلی تند و رک واقعیتها رو میکوبم توو سر و صورت آدما. دست خودم نیست. خستهام از حماقت و جهالت و تزویر زیاد. از نفرت و بددلی و بدخواهی زیاد خستهام.
سوء تفاهم نشه، من خودمم بدم. ولی لااقل به بدیم واقفم. لااقل مفتخر و حق به جانب واینمیستم در همون حین مظلوم نمایی دیگرانو نفرین ناله کنم...
*انوری
گر تیر چنان رسد که بشکافد مو/ باید که ز یک دگر نگردانی رو*
خوشم نمیاد این ژانری که راه انداختین اگه قهر کرد، اگه دلتون تنگ شد، اگه حسودیتون شد، اگه خواستین لختش کنین، اگه خواستین اینو بگین اونو بگین، به جاش مث سعدی و حافظ و مولوی و فلانی و بهمانی اینجوری و اونجوری بگین بهش.
آدما با نوع حرف زدنشون خودشونو به مخاطبشون میشناسونن. اونی که خودش این شعرو پیدا نکرده، نخونده، به دلش ننشسته، توو ذهنش نقش نبسته و فقط از توو توییتر و تلگرام و اینستاگرام شما اینو پیدا کرده و "مصرف" میکنه، یه چیزیو طوطیوار یه جوری ابراز میکنه که منظورش اون نیس و شما باعث میشید یا پیشنهاد میدید خودشو اشتباه معرفی کنه و این خوب نیس. شاید مخاطبش به خاطر همین نوع حرف زدن طرف، روی مخاطبش حسابی باز کنه که بعدا بفهمه توش خالیه.
حالا تکهای از کلامی یا شعری به نظرتون قشنگه دوس دارید برای بقیه هم نقلش کنید، دستتون درد نکنه خیلیم عالی ولی دیگه زیرش ننویسید اگه خواستید فلان کنید یا فلان کنه اینجوری بهش بگید.
*ابوسعید ابوالخیر