آی ابراهیم

من اگه جای ابراهیم بودم حتما در برابر خدا می‌ایستادم و بهش میگفتم اگر میخوای کسی رو  قربونی کنم که ایمانم به تو رو ثابت کنم، من خود ایمانمو، من پیغمبر تو بودنو، من دنیا و آخرتمو با سرپیچی از این فرمانت قربونی میکنم و با افتخار و شرفم اینکارو میکنم ولی حتی فکر کشتن بی‌دلیل یه موجود بیگناه، و حتی فکر کشتن با دلیل یک انسان و علی‌الخصوص کسی که دوسش دارم و علی‌العلی‌الخصوص کسی که دوستم داره و به من اعتماد و اتکا داره و من تمام پناهشم به ذهنم خطور هم نمیدم. اگر واقعاً نیاز داری امتحانم کنی تا پیغوم و پیغمبریتو اعتمادم کنی، بیا با من آنچه که نباید و نشایست رو بکن و به شرط اینکه هر چه کردی شکوه و شکایتی نکنم و من نمیکنم تا ایمانم بهت ثابت شه، ولی من فرمان کشتن دیگری رو اجرا نمی‌کنم چون خدایی که به من فرمان قربانی و آزار و کشتار  بده اصلا لیاقت بهش ایمان آوردن و پرستیده شدن نداره.