اونشبم یه ویدیوی کوتاه اتفاقی دیدم از توی یه کافه رستورانی توو تهران...
آدما، معماری داخلی، دکوراسیون، فضا، لباسا، ویترا و نه گارسونا یا پیشخدمتا، ادا اطوارا...
احساس غریبی و غریبگی کردم.
آدما، معماری داخلی، دکوراسیون، فضا، لباسا، ویترا و نه گارسونا یا پیشخدمتا، ادا اطوارا...
احساس غریبی و غریبگی کردم.
احساس کردم انگار هیچی ندارم دیگه...
آدمی که وطن نداره چی داره دیگه مگه؟
همین. گفتم در جریان احساسات جریحهدار شدهی کذایی نازنینم باشید.