شریولوژی واحد دورخوانی

عموما فایلهای صوتی رو میذارم رو دور تند، نه به خاطر بی‌اهمیت یا آزاردهنده بودن محتوا یا صدای گویندشون و مطمئنا نه از سر عجله و استرس، صرفا به خاطر دور کندشون. پادکست‌ها، کتابای صوتی، شعرخوانی‌ها، بعضا حتی آهنگارو... حتی بعضی موارد هم هستن که وقتی میذارمشون رو دور دوبرابر تازه به نظرم به سرعت معمولی میرسن، بنابراین اگه امکانشو داشته باشم حتما میذارمش رو دور تندتر. 
حافظه‌م یه طوریه که اگه اطلاعات واقعا مهم و قابل سیو شدن رو از باقی اطلاعات جدا نکنم، حجم اطلاعات، خاطرات و افکارم انقدر زیاد خواهد شد که نمیتونم به زندگی عادیم ادامه بدم. پس  نیازی ندارم کتابی یا مطلبی رو دوباربخونم، فیلمی یا تصویری رو دو بار ببینم، حرفی رو بیش از یکبار بشنوم و کسی چیزی رو برام تکرار کنه یا لازم باشه خودم چیزیو برای خودم تکرار کنم. اگه چیزی برام اهمیت داشته باشه همون بار اول توو ذهنم میمونه و هرگز نیازی به یاداوری نخواهد بود. اگه هم به اندازه‌ای که بخوام به خاطر بسپرمش برام مهم نباشه که یاداوری‌های روزانه هم کمکی به اهمیت پیداکردنش نخواهد کرد. 
با وجود ظرفیت شگفت‌انگیزی که در نوشیدن الکل دارم، مشروبم به ندرت و به جز توو مناسبتا نمیخورم چون معتقدم بستن چشما باعث نمیشه واقعیات به نفع من ادیت یا دلیت شن. 
تنهایی و سکوت شرایط ایده‌آلمه و ترجیح میدم از یه دردی بمیرم ولی از کسی درخواست کمک نکنم. اینکه هر وقتم حتی بعضا به خاطر دل طرف مقابلم خلاف این قانون رفتار کردم، نتیجه خوشایندی نگرفتم، مسلما بی‌تأثیر نیست. 
اگه کسی ازم در هر مورد و نسبت به هر چیز- انتظار بیشتری داشته باشه، میتونه مطمئن باشه که منو برای همیشه از دست داده.
در مورد احساستم هرگز دروغ نمی‌گم.   
اگه به صحت چیزی اعتقاد داشته باشم، حتی اگه همه دنیا هم گواهی بده که نع، من باز سر حرفم خواهم بود.
یه زمانی ایمان داشتم آدم هر کاری بخواد میتونه بکنه و من میخواستم و میکردم ... الان ولی زیاد در موردش مطمئن نیستم.