راستی سیمین بانو، غزلبانووووو، طوطی شکّرسخن، سینهسرخ خوشنگار، شیربانوی جسور، نورچشم سرزمین پارس در چه حالی؟ قصد پرواز که نداری؟ قرار که نیست قبل از آمدن یک روز خوب تو هم تنهایمان بگذاری؟
سیمین بانو نرو. تو نباشی تا ابد سر گفتن ِ "زن" بغضم میگیرد. تو نباشی کولیها کنار آتش دیگر با چه دلی از عشق دم بزنند؟ تو نباشی دلم هوای گریه خواهد داشت. سیمین بانو نرو. اگر هنوز ذرهای انرژی در دلت سوسو میزند بمان. ستون به سقف هیچ کجا نزن. تو بشین تو فقط باش. فقط نرو. یه کم دیگر فقط. تو نباشی . . . اگر سر سوزن هم هنوز توانی داری باش.
تو را به قلمت، به استواری قدمت، تو را به حرمت غزلت اگر میتوانی، برگرد. نرووو. بمان.