سال میلادی هم دوباره نو شد و ما همچنان اندر خم همون کوچه پس کوچههاییم که بودیم. آره! منم فکر میکنم ارزششو نداره. که چی؟ تهش که چی؟ ولی میخوام با یه واقعیتی روبهروتون کنم که شاید حالتونو بهتر کنه. گیرم که اصلا تهش هیچی. حالا چی؟ حالا این که: ما که داریم ادامه میدیم و امروزمونو به فردا میرسونیم و این یعنی فردا رو به هر حال پیش رو داریم و پشت سر خواهیم گذاشت. پس اگه قرارتون با خودتون این نیست که همین الان به زندگی خودتون خاتمه بدین، دستتونو از همین دور بدین به من. بلند شین. بایستین. از داشتههاتون استفاده کنین و برای رسیدن، به دست آوردن یا جبران نداشتههاتون قدم بردارید. شاید نرسید، شاید به دست نیارید، شاید نشه ولی حالا که آب داره با خودش میبرتتون، پارویی بزنید سمت مسیری که ترجیحش میدین. شایدم شد، شایدم رسیدین. منم اینجام. تنها نیستین. اخماتونو وا کنین. شاید شد. نشدم گور بابای دنیا مگه غیر از اینه؟